امروز جمعه 02 آذر 1403 http://sell.cloob24.com
0

سلامت روان:

ریشه لغوی واژه انگلیسی «health» در واژه­های«haelth»، «haelp» به معنی کل و(heal) «haelen» انگلیسی قدیم و کلمه آلمانی قدیم«heilen» و «heilida» به معنی کل قرار دارد. گراهام1(1992) این ریشه لغوی را با کلمات انگلیسی «halig» و آلمانی قدیم «heilig» که به معنی مقدس است ارتباط داده است. بنابراین از نظر ریشه­شناسی لغوی سالم بودن به معنی کلیت داشتن یا مقدس بودن است. بدین ترتیب شامل ویژگی­های معنوی و فیزیکی است. از نظر سارتریوس سلامتی غیر قابل رویت است و مستلزم تظاهر کارکرد بخش­های مستقل روانی جسمی و اجتماعی است. مانی این رویکردهای کل نگر در مورد سلامتی را به کل جهان گسترش می­دهد و سلامتی بشر را از سلامتی سیاره زمین جدایی ناپذیر می­داند. تودور(1996) سلامتی روان را به شرح زیر تعریف می­کند.

سلامت روان شامل: توانایی زندگی کردن همراه با شادی، بهره­وری و بدون وجود دردسر است. سلامت روان مفهوم انتزاعی و ارزیابی نسبی گری از روابط انسان با خود، جامعه و ارزش­هایش است و نمی­توان آن را جدای از سایر پدیده­های چند عاملی فهمید که فرد را به موازاتی که در جامعه به عمل می­پردازد، می­سازند. سلامت روان، شیوه سازگاری آدمی با دنیاست، انسان­هایی که مؤثر، شاد و راضی هستند و حالت یکنواختی خلقی رفتار ملاحظه­گرانه و گرایش شاد را حفظ می­کنند. سلامت روان عنوان و برچسبی است که دیدگاه­ها و موضوعات مختلف  مانند: عدم وجود علایم احساسات مرتبط با بهزیستی اخلاقی و معنوی و مانند آن را در بر می­گیرد. برای ارائه یک تئوری در مورد سلامت روان، موفقیت برون روانی کافی نیست باید سلامت درونی روانی را به حساب آوریم. سلامت روان ظرفیت رشد و نمو شخصی می­باشد و یک موضوع مربوط به پختگی است. سلامت روان یعنی هماهنگی بین ارزش­ها، علایق­ها و نگرش­ها در حوزه عمل افراد و در نتیجه برنامه­ریزی واقع­بینانه برای زندگی و تحقق هدفمند مفاهیم زندگی است. سلامت روان، سلامت جسم نیست بلکه به دیدگاه و سطح روانشناختی ارتباطات فرد، محیط اشاره دارد. بخش مرکزی سلامت، سلامت روان است زیرا تمامی تعاملات مربوط به سلامتی به وسیله روان انجام می­شود. سلامت روان ظرفیت کامل زندگی کردن به شیوه­ای است که ما را قادر به درک ظرفیت­های طبیعی خود می­کند و به جای جدا کردن ما از سایر انسان­هایی که دنیای ما را می­سازند، نوعی وحدت بین ما و دیگران بوجود می­آورد.سلامت روان، توانایی عشق ورزیدن و خلق کردن است، نوعی حس هویت بر تجربه خود به عنوان موضوع و عامل قدرت فرد، که همراه است با درک واقعیت درون و بیرون از خود و رشد واقع­بینی و استدلال(فرهیخته1389).

سلامت روانی:1

     پیش از پرداختن به تعریف سلامتی روانی لازم است به یک نکته اشاره نماییم. سه واژه­ی «بهداشت روانی»، «سلامت روانی» و «بهزیستی روانی2» گر چه دارای معانی متفاوتی هستند، ولی در مواردی بجای یکدیگر به کار می­روند(هرشن سن3 و پاور4، 1988،ترجمه منشی طوسی،1374).

کارشناسان سازمان بهداشت جهانی سلامت فکر و روان را این طور تعریف می­کنند: «سلامت فکر عبارت است از قابلیت ارتباط موزون و هماهنگ با دیگران، تغییر و اصلاح محیط فردی و اجتماعی و حل تضادها و تمایلات شخصی به طور منطقی، عادلانه و مناسب»(میلانی­فر، 1376).

بهداشت روانی یک زمینه تخصصی در محدوده­ی روانپزشکی است و هدف آن ایجاد سلامت روان بوسیله پیشگیری از ابتلاء به بیماری­های روانی، کنترل عوامل مؤثر در بروز بیماری­های روانی، تشخیص زودرس بیماری­های روانی، پیشگیری از عوارض ناشی از برگشت بیماری­های روانی و ایجاد محیط سالم برای برقراری روابط صحیح انسانی است. پس بهداشت روانی علمی است برای بهزیستی، رفاه اجتماعی و سازش منطقی با پیش­آمدهای زندگی(میلانی­فر، 1376).

      سلامت روانی را می­توان بر اساس تعریف کلی و وسیع­تر تندرستی تعریف کرد. طی قرن گذشته ادراک ما از تندرستی به طور گسترده­ای تغییر یافته است. عمر طولانی­تر از متوسط، نجات زندگی انسان از ابتلاء به بیماری­های مهلک با کشف آنتی­بیوتیک­ها و پیشرفت­های علمی و تکنیکی در تشخیص و درمان، مفهوم کنونی تندرستی را به دست داده که نه تنها بیانگر نبود بیماری است. بلکه توان دستیابی به سطح بالای تندرستی را نیز معنی می­دهد. چنین مفهومی نیازمند تعادل در تمام ابعاد زندگی فرد از نظر جسمانی، عقلانی، اجتماعی، شغلی و معنوی است. این ابعاد در رابطه متقابل با یکدیگرند، به طوری که هر فرد از دیگران و از محیط تأثیر می­گیرد و بر آن­ها تأثیر می­گذارد. بنابراین سلامت روانی نه تنها نبود بیماری روانی است، بلکه به سطحی از عملکرد اشاره می­کند که فرد با خود و سبک زندگی­اش آسوده و بدون مشکل باشد. در واقع، تصور بر این است که فرد باید بر زندگی­اش کنترل داشته باشد و فقط در چنین حالتی است که می­توان آن قسمت­هایی را که درباره­ی خود یا زندگی­اش مسأله ساز است تغییر دهد(هرشن سن و پاور، 1988، ترجمه منشی طوسی،1374).

یهودا (1959، به نقل از منشی طوسی،1374) مواردی را برای تعریف سلامت روانی ارائه کرد:

الف) نگرش مثبت به خود       

ب) میزان رشد، تحول و خودشکوفایی

ج) عملکرد روانی یکپارچه      

د) خود مختاری یا استقلال شخصی

ه) درک صحیح از واقعیت     

و) تسلط بر محیط

     دیگران نیز موارد دیگری را ارائه دادند ولی از نظر اسمیت1(1961، به نقل از منشی طوسی، 1374) همه­ی این موارد، مفاهیم اصلی یکسان را برداشتند. بنابراین وی پیشنهاد کرد به جای شمردن اینگونه موارد بهتر است ابعاد بهداشت روانی بر اساس اصول زیر انتخاب شود:

الف) نشان دادن ارزش­های مثبت بشری                

ب) داشتن قابلیت اندازه­گیری و تشخیص

ج) داشتن ارتباط با نظریه­های شخصیت           

د) مرتبط بودن با بافت­های اجتماعی که برای آن تعریف و مشخص شده­اند.

به این ترتیب، متخصصان بعدی کارشان را روی مفاهیمی کلی از قبیل بهنجار بودن یا بهزیستی متمرکز کردند. امروزه مفهوم مقابله2 به منزله ملاک سلامت روانی به نوشته­های رشته­های تخصصی گوناگون بهداشت روانی راه یافته است(هرشنسن و پاور،1988، ترجمه منشی طوسی، 1374).

بعضی از محققان معتقدند سلامت روانی حالتی از بهزیستی و وجود این احساس در فرد است که می­تواند با جامعه کنار بیاید. سلامت روانی به معنای احساس رضایت، روان سالم­تر و تطابق اجتماعی با موازین مورد قبول هر جامعه است(کاپلان و سادوک،  1999، ترجمه پور افکاری،1376).

سازمان بهداشت جهانی، سلامت روانی را قابلیت ایجاد ارتباط موزون و هماهنگ با دیگران، توانایی در تغییر و اصلاح محیط اجتماعی و حل مناسب و منطقی تضادهای غریزی و تمایلات شخصی، به طوری که فرد بتواند از مجموعه تضادها ترکیبی متعادل به وجود آورد، می­داند. طبق تعریفی که این سازمان ارائه می­دهد، وظیفه اصلی بهداشت روانی، تأمین سلامت روان است تا به مدد آن بتواند قوا و استعدادهای روانی را پرورش داد. در واقع، بهداشت روانی مبتنی بر سه پایه است: 

الف) حفظ و تأمین سلامت روان

ب) ریشه کن ساختن عوامل بیماری­زا و پیشگیری از ابتلاء به بیماری­های روانی

ج) ایجاد زمینه­ی مساعد برای رشد و شکوفایی شخصیت و استعدادها تا حداکثر ظرفیت نهفته در آن­ها (سامی کرمانی، 1354).

به طور کلی شخص دارای سلامت روان می­تواند با مشکلات دوران رشد روبرو شود و قادر است در عین کسب فردیت با محیط نیز انطباق یابد. به نظر می­رسد تعریف رضایت بخش از سلامت روانی برای فرد مستلزم داشتن احساس مثبت و سازگاری موفقیت­آمیز و رفتار شایسته مطلوب است. بنابراین هرگونه ملاکی که به عنوان اساس سلامتی در نظر گرفته می­شود باید شامل رفتار بیرونی و احساسات درونی باشد(بنی جمال واحدی،1370).



1. Graham

1.Mental health

2.Well- being

3.Hershenson

Power.4

1.Smith

.Coping2


خرید و دانلود - 29,700 تومان