پیشینه تحقیق و مبانی نظری کمال گرایی
توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)
همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
منبع: انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)
نوع فایل: WORD و با فرمت doc
قسمتی از متن مبانی نظری و پیشینه
کمال گرایی
1 تعریف کمال گرایی:
اصطلاح کمال گرایی مدت های مدیدی در پیشینه روانشناسی مورد توجه بوده است و از لحاظ تاریخی، کمال گرایی به طور گسترده توسط نظریه پردازان روان تحلیلگر مورد بحث قرار گرفته است. کمال گرایی نشاندهنده متغیری شخصیتی همراه با ویژگیهای شناختی،رفتاری و شکلی از آسیب شناسی روانی تعریف شده بوسیله معیارهای شخصی بالامثل خود انتقادی شدید است(منصوری،عدالت زاده،بخشی پوررودسری،1388).
هولندر (1987) از اولین کسانی بود که تعریفی برای کمال گرایی ارائه نمود. او کمال گرایی را اینگونه تعریف کرد: فرد خواستار عملکردی با کیفیت بالاتر از آنجه که مستلزم موقعیت است، از خود یا دیگران می باشد.
مدت گوتاهی پس از این توصیف، برنز (1980)کمال گرایی را به صورت «شبکه ای از شناخت ها»
توصیف نمود که شامل توقعات و انتظارات، تفسیر رویدادها و ارزشیابی خود و دیگران می باشد.
او معتقد بود کمال گرایان کسانی هستند که ملاک هایشان فراتر از حد معمول یا عقل است. افرادی هستند که به طور وسواسی و با سماجت در جهت اهداف غیر ممکن تلاش می کنند و ارزش خود را تماماً مطابق بهره وری و تحقق اهداف تعریف می کنند.
در تکمیل تعریف برنز، فراست و همکارانش (1990) کمال گرایی را یک ساختار شخصیتی توصیف کردند که در افرادی که مستعد انتخاب معیارها و اهداف بالای غیر واقعی هستند، وجود دارد. عزت نفس این افراد مشروط به برآوردن این معیارها است.
کلی اینک (1998) کمال گرایی را اعتقاد فرد به کامل بودن و احساس اضطراب و فشار روانی بالا وترس از اینکه نتواند مطابق انتظارات خود زندگی کند، تعریف می نماید.(به نقل از مهرابی زاده هنرمند و وردی، 1382).
اخیراً یک تعریف شناختی – رفتاری از کمال گرایی شده است (شافران، کوپر و فیر برن، 2002). آنها کمال گرایی بالینی را اینگونه تعریف کرده اند:
«وایستگی مفرط خود ارزیابی به تعقیب معیارهای آمرانه شخصی و خود تحمیل شده، حداقل در یک حوزه برجسته برخلاف پیامدهای منفی آن».
با توجه به تعاریف بالا می توان به ویژگیهای مشترک تعاریف کمال گرایی مثل کوشش برای دستیابی به معیارهای بالا و اغلب غیرقابل دسترس، ترس از اشتباه کردن و به دنبال آن عزت نفس پایین زمانی که به معیارهای شخصی بالا نمی توان دست یافت، اشاره کرد.
ابعاد کمال گرایی و رویکردهای مختلف درکمال گرایی
برای مشخص کردن دیدگاه نطریه پردازان متعددی که راجع به کمال گرایی و ابعاد آن نظر داده اند، با در نظر گرفتن سیر تاریخی به این موضوع پرداخته می شود.
فروید میل به کمال را جنبه ای از خودشیفتگی می دانست و قاطعانه آن را در حیطه اختلالات روان آزردگی قرار می داد. آدلر عنوان نمود که تلاش برای کمال گرایی، جنبه فطری تحول انسان است و فرد کمال گرا می تواند اهداف بالایی را انتخاب کند که نقش ا نگیزه دهنده داشته باشند.
هورنای بر کمال گرایی روان آزرده گرا و تعلل، که نتیجه ترس کمال گرا ازشکست می باشد، تایید کرد. وی می گوید تلاشهای کمال گرایانه را به عنوان ناتوانی نوروتیک برای پذیرش نقص های خود واقعی در نظر می گیرد و این نیاز نوروتیک را از نیاز به پیشرفت سالم که اقناع پذیر وغیر وسواسی است، متمایز می کند (پناهی،1383).
هورنای معتقد بود که ما همگی،بهنجار و روان رنجور،تصویری از خودمان می سازیم که ممکن است بر مبنای واقعیت باشد یا نباشد.در اشخاص بهنجار خودانگاره بر اساس ارزیابی واقع بینانه از توانایی ها،استعدادها،ضعف ها،هدف ها و روابط با دیگران قرار دارد..
هورنای یادآور می شود برتری طلب ها برای پنهان کردن نقص های خود به راه حل های خاصی دست می یازند.او این راه حل ها را به سه نوع متفاوت تقسیم کرد:خودشیفتگی،کمال گرایی، خودبینی انتقام جویانه که راه حل کمال گرایی پناهگاه افرادی با استانداردهای بالای اخلاقی، عقلی و معنوی است.
آدلر (1956، به نقل از مولنار و همکاران، 2006) معتقد است که کوشش برای رسیدن به استاندارهای بالا و جویای کمال بودن، بخشی از ویژگیهای انسانی هستند که به رشد شخصیتی و پیشرفت منجر می شود.به نظر او، تلاش برای کمال، تلاش سالمی است؛ خصوصا زمانی که در برگیرنده یک نگرانی اجتماعی برای دیگران است و توان بالقوه فرد را به حداکثر می رساند و فقط زمانی که شامل نیاز به تسلط بر دیگران باشد، بار منفی دارد.
بندورا (1977) معتقد است که رفتار آدمی به طور عمده یک رفتار خودتنظیم است. از جمله چیزهایی که انسان از تجربه مستقیم و یا غیر مستقیم جانشینی می آموزد معیارهای عملکرد است و پس از آن که این معیارها آموخته شدند، پایه ای برای ارزشیابی کردارهای فرد می شوند. معیارهای سخت برای ارزشیابی خود، در شکل های افراطی به واکنش های افسردگی، دلسردی درازمدت، احساس بی ارزشی و بی هدفی می انجامند از دید بندورا کار کردن بر روی هدف هایی که بسیار دور یا دشوار هستند، می توانند نا امید کننده باشند (همان گونه که کمال گرایان عمل می کنند)، بنا براین هدف های دارای درجه دشواری متوسط برانگیزاننده تر و ارضاکننده تر هستند.
هاماچک (1978) دو نوع کمال گرایی بهنجار و روان آزرده را تفکیک نمود و نوع بهنجار را اینگونه توصیف نمود: این بعد شامل انتخاب انتظارات و اهداف واقع گرایانه و معقول است و با نیاز به پیشرفت برانگیخته می شود و هم تبیین کننده محدودیت ها و هم نقاط قوت است و اگر همراه با تلاش باشد، باعث افزایش حس رضایت و عزت نفس فرد نیز می شود.
این افراد بیشتر روی نقاط قوت خود و اینکه چطور کارها را انجام دهند، تمرکز می کنند.
آنها از انجام دادن کارها با جد و جهد بسیار لذت می برند ودر صورت اقتضای موقعیت و کاستن از دقت وسواسی خود، احساس ناراحتی نمی کنند. بعد دوم یا بعد روان آزرده، با ویژگی انتخاب اهداف غیر واقع گرایانه مشخص می شود که با ترس از شکست راه اندازی می شود.
1.Hamachek ,D.E.
2.Spence ,J.T.
3.Helmreich ,R.L.
خرید و دانلود - 29,700 تومان
- لینک منبع
تاریخ: چهارشنبه , 20 دی 1402 (05:05)
- گزارش تخلف مطلب