امروز دوشنبه 05 آذر 1403 http://sell.cloob24.com
0

مبانی نظری و پیشینه تحقیق استعداد (تیزهوشی)

همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
منبع:انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)
نوع فایل:WORD و با فرمت doc

بخش هایی از محتوای فایل پیشینه و مبانی نظری:

تیزهوشی

چند تعریف از استعداد (تیزهوشی)

طبق تعریف فیدلر (1999) کودکان و نوجوانانی که شواهدی از ظرفیت بالای عملکرد در زمینه هایی همچون هوش، خلاقیت ظرفیت هنری و رهبریت یا در رشته های خاصی از تحصیل از خود نشان می دهند، نیازمند خدمات یا فعالیت هایی هستند که به طور معمول مدارس عرضه نمی کنند تا به طور کامل چنین ظرفیت هایی را رشد و توسعه دهند.

متناوباً، گالاگر (2000) تعریف ذیل را به صورت تعریف که اکثراً پذیرفته اند و تعریفی جامع و به روز از استعداد است را توضیح داد: کودکان و نوجوانان دارای نبوغ بر جسته توان بالقوه ای را برای انجام سطوح بالایی از موفقیت و پیشرفت نشان می دهند، هنگامی که با افراد دیگر هم سن خود، دارای تجربه ای مشابه خود یا محیطی مشابه خود مقایسه شوند. این کودکان و نوجوانان ظرفیت بالای عملکردی را در زمینه های هوش و ذکاوت، خلاقیت و یا هنری از خود نشان می دهند دارای ظرفیت رهبری غیر معمول هستند یا در زمینه های خاص تحصیلی برتری و تفوق دارند. آن ها نیازمند خدمات یا فعالیت هایی هستند که به طور معمول توسط مدارس ارائه نمی شود. قریحه ها و استعدادهای برجسته در کودکان و نوجوانان تمام گروه های فرهنگی در سراسر لایه های اقتصادی و در تمام زمینه های تلاش انسانی یافت می شوند.

تاریخچه ی تیزهوشی و بااستعدادی

صدها سال است که افرادی دارای سهولت زیاد و غیر معمول در زمینه های هوش، ذکاوت و مهارت شناسایی شده اند. دامنه مواردی از این قبیل از آن کسانی که توانایی هایشان در حوزه های علم، فلسفه و هنر سیر می کند (مثل لئوناردو داوینچی) تا حوزه های خاصی از نبوغ مثل نبوغ موسیقی تجدید شده موزات و بتهوون و نبوغ علمی نیوتن، اینشتن و این اواخر، فیزکدان استیون هاوکینز متغیر است. برخی از فرضیه پردازان (مثل گاردنر) در مورد وجود دیگر حوزه های هوش و نبوغ مثل نبوغ جنبشی (واین گرتسکی و تیگر وودز) استدلال هایی و ادعاهایی کرده اند.

در هر صورت، ارزش و پذیرش اجتماعی چنین افراد با استعداد و توانا به طور قابل توجهی تغییر می یابد و صعود و نزول می کند(جردن، 2005). قبل از تحقیقات ترمن (1995) درر مورد توانای هوش و ذکاوت، عموماً چنین باور می شد که افراد دارای توان غیر معمول و بالای هوش و ذکاوت یا تحصیلی (مدرسه ای) افرادی عجیب و غریب هستند که محکوم به زندگی در انزوا یا حتی زحمت بیهوده هستند.

تحقیقات ترمن در مورد توان هوش و ذکاوت شروع به نشان دادن این امر کرد که چنین افرادی محکوم به بدبختی نیستند و آن ها درست شبیه، اگر نگوییم خیلی شبیه، افراد خوشحال و موفق و نرمال هستند. سه دهه بعد، مسابقه برای (تسخیر) فضا شروع شد و روس ها به طور موفقیت آمیزی اسپانیک را در سال 1957 به فضا پرتاب کردند. این سرآغاز عصر جدیدی در تصدیق، ترغیب و پرورش افراد با استعداد، دارای توان تحصیلی بالا خصوصاً توانایی عملی و ریاضیاتی بود(فیدلر، 1999).

در سال 1972، گزارش مارلند از نیازهای خاص دانش آموزان با استعداد خبر داد. این گزارش شامل تلاش هایی در مقیاس وسیع برای تعیین آن بود که چه شرایطی را مدارس ایالات متحده باید فراهم کند تا رشد هوش، استعداد و قریحه توانمندترین دانش آموزان را افزایش دهند. گزارش مارلند همچنین 6 زمینه را مشخص کرد که در آن دانش آموزان می توانستند با استعداد یا نابغه باشند. 1)توانایی عمومی هوش و ذکاوت، 2) استعداد آکادمیکی (تحصیلی) خاص، 3) تفکر خلاق یا سازنده 4) توانایی رهبری 5) توانایی در هنرهای بصری و اجرایی 6)توانایی روانی- حرکتی (مارلند، 1972 به نقل از فیدلر، 1999).

تا زمان این گزارش، مفهوم با استعداد، در سیستم های مدرسه ناشناخته بود. کمی بعد از گزارش مارلند قانون جاکوب کی جاویتس، قانون آموزش افراد با استعداد و نابغه در سال (1988) تصویب شد. این قانون لزوم فراهم کردن فرصت های مناسب آموزشی برای تمام دانش آموزان با هوش و با استعداد را در ایالات متحده آمریکا تصدیق می کند. این قانون جهت فراهم کردن آموزش خاص افراد با استعداد در ایالات متحده همچنان به توجیه و حمایت و پشتیبانی قانونی ادامه می دهد (فیدلر، 1999).

خصوصیات و ویژگی های مرتبط با افراد با استعداد

طبق نظر سیلورمن (1993)، ویژگی های هوشی و زکاوتی افراد با استعداد شامل موارد ذیل است: توان استدلال استثنایی، کنجکاوی از روی هوش و زکاوت، نرخ سریع فراگیری، مهارت در درک مجردات، فرآیند کامل تفکر، تخیل و تصور روشن، درک زود هنگم اخلاقی، اشتیاقی برای یادگیری، قدرت تمرکز، تفکر تحلیلی، تفکر واگرا، حس شدید به عدالت و ظرفیت تعقل. ویژگی های شخصیتی فهرست شده عبارتند از: بینش آفرینی، نیاز به درک، نیاز به تحریک روانی(ذهنی)، کمال گرایی، نیاز به درک/منطق، حس شوخ طبعی، حساسیت/ همدلی، شدت، پشتکار، خود آگاهی حاد، عدم هم رنگی با جماعت، قوانین پرس و جو/اقتدار، و تمایل به درون گرایی.

تحقیقات نشان داده، که دانش آموزانی که وقت بیشتری از صرف انجام تکالیف منزل و خواندنی های تفریحی می کنند به احتمال زیادتری از نظر تحصیلی با استعدادتر هستند تا آن هایی که این گونه کار نمی کنند. همچنین انتظارات بالای والدین و وضعیت اجتماعی اقتصادی خانواده نیز پیشگوهای مهمی در مورد استعداد هستند (کانستنتوپولاس و همکاران، 2001).

خرید و دانلود - 20,900 تومان
0

مبانی نظری و پیشینه پژوهش روان درمانی حمایتی گروهی

همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
منبع:انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)
نوع فایل:WORD و با فرمت doc

بخش هایی از محتوای فایل پیشینه و مبانی نظری:

روان درمانی حمایتی گروهی

روان درمانی چیست؟

روان درمانی به شیوه هایی گفته می شود که در آن مشکلات روانی و عاطفی از طریق بیان مشکلات به یک درمانگر و گفتگو با او درمان می گردد. روان درمانگر به شناخت شما از خود و بهتر شدن توانایی مقابله تان کمک می کند (پروچاسکا و جان نورکراس، ترجمه سید محمدی، 1383).

سابقه فرهنگی - تاریخی روان درمانی

بقراط روان درمانی علمی- تجربی را از پیش خبر داده بود. این روش از اواسط قرن هیجده بطور مستمر در دنیای غرب مورد استفاده قرار داشته است. آنتوان مسمر نخستین کسی بود که روش درمانی خود را استفاده علمی از خواب مصنوعی حیوان نامید. با آن که نظریه‌های او بی‌اعتبار قلمداد شدند، روان درمانی علمی- تجربی به شکل هیپنوتیزم ادامه یافت و بعد به لطف نبوغ فروید از شهرتی همگانی برخوردار گردید. در دهه‌های اخیر روان درمانی علمی- تجربی با استفاده از نظریه‌های پاولف و اسکنیر و نظریه‌های شناختی بیش از پیش گسترش یافته است (پروچاسکا و جان نورکراس، ترجمه سید محمدی، 1383).

انواع روان درمانی

روان درمانی انواع خاص بسیاری دارد و تقسیم بندیهای مختلفی بر مبناهای مختلف برای آن صورت گرفته است. از یک تقسیم بندی که طول زمانی روان درمانی مورد توجه بوده روان درمانی را به دو نوع بلند مدت و کوتاه مدت تقسیم بندی کرده‌اند. در تقسیم بندی دیگری بر حسب تعداد افراد شرکت کننده در روان درمانی دو نوع روان درمانی فردی و روان درمانی گروهی را معرفی کرده‌اند. مهمترین تقسیم بندی بر حسب نوع رویکرد مورد استفاده در طول درمان انجام گرفته است. در این دسته روان درمانی مبتنی بر رویکرد روانکاوی، رفتار درمانی، شناخت درمانی و روان درمانی های مبتنی بر روند انسان گرایانه قرار می‌گیرند (پروچاسکا و جان نورکراس، ترجمه سید محمدی، 1383).

روان درمانی به یاد گرفتن مسائلی در مورد خودتان کمک می کند. در بعضی از موارد، شما یاد می گیرید که چگونه گذشته را درک کرده و آن را با زمان حال تطبیق دهید. در موارد دیگر شما از آن دسته از پاسخ هایتان که مشکلاتی را در زندگی شما ایجاد می کنند آگاه شده و شیوه های تغییر آنها را یاد می گیرید (پروچاسکا و جان نورکراس، ترجمه سید محمدی، 1383).

روان درمانی حمایتی

پورافکاری (1389) رواندرمانی حمایتی را اینگونه تعریف می کند: " نوعی رواندرمانی که به منظور کمک به بیماران در جریان بحران های ناشی از مسایل اجتماعی یا بیماری جسمی مورد استفاده قرار می گیرد. همچنین به منظور رفع ناراحتی های ناشی از بیماری روانی و جسمی طولانی یا نقص های فیزیکی بکار برده می شود." به نظر محققین، رواندرمانی گروهی حمایتی در عمل، ملاقات گروهی از افراد همدرد است، در جلسات منظم که طی آن شرکت کنندگان درباره شرایط خاص و دشواری های که در آن قرار دارند، مشکلات و مسایلی که با آنها روبرو هستند و تجربه های شخصی خود در خصوص شیوه های روبرو شدن و حل این مسایل و مشکلات با یکدیگر گفتگو و تبادل نظر می پردازند، اطلاق می شود. با عنایت به مسائل بالا، رواندرمانی حمایتی را می توان به عنوان شیوه ای از درمان تعریف نمود که درمانگر آن را به کار می گیرد تا به هنگامی که بیمار ستقلاً نمی تواند زندگی خود را اداره نماید، او را محافظت نماید (اسلامی نسب، 1374).

موارد کاربرد

رواندرمان حمایتی در خصوص آن گروه از بیماران روانی به کار می رود که هم به لحاظ عاطفی و هم به لحاظ روابط انسانی دچار مشکل جدی هستند و امید نمی رود که بهبودی اساسی یابند. این گروه صرفاً به دلیل ناتوانی های خود بدون دریافت کمک بیرونی قادر نیستند به راحتی زندگی را ادامه دهند. تحمل استرس های زندگی را ندارند و گاهی حتی برای چیزهای بسیار ساده و پیش پا افتاده توقع کمک دارند. دوستان و بستگانی که بتوانند منبع حمایت باشند یا در دسترس نیستند و یا نمی توانند از عهده نیازهای فراوان بیمار برآیند. وخامت اوضاع آن ها و آسیب پذیری شخصیتشان، اشکال دیگر رواندرمانی را که عنصر اصلی درمان در آن ها بصیرت دادن به بیمار است، غیر ممکن می کند. از منظر تشخیص سنتی، این بیماران روان پریش های مزمن، افسردگی های بازگشت کننده و مزمن، بویژه آن هایی که اضطراب فراگیر و یا ویژگی های خود بیمارانگاری دارند و نمونه های اختلالات شخصیتی شدید را شامل می شوند. گروه آخر شامل افرادی چون پارانوییدها، هیستریک ها، منفعل وابسته بی کفایت و یا آن هایی که واجد خصوصیات اسکیزوییدی هستند، اما عموماً عملکردشان در روابط اجتماعی نابسامان بوده، در رویارویی با مسائل مختلف زندگی ناتوان هستند.


خرید و دانلود - 20,900 تومان
0

مقدمه

اصطلاح هوش هیجانی در سال (1995) توسط دانیل گلمن 1مطرح شد و بحث های بسیاری را بر انگیخت هوش هیجانی 2 با توانایی درک خود و دیگران یعنی شناخت هرچه بیشتر احساسات،‌عواطف خویش و ارتباط و سازگاری فرد با مردم و محیط که پیوند دارد.

پژوهشگران با ارزیابی مفاهیمی چون مهارتهای اجتماعی. توانایی های بین فردی، رشد روانی و وقوف فرد بر هیجانهای خویش و توان کنترل آن هیجان ها توصیف و تبین هوش هیجانی غیر شناختی پرداخته اند.

بار – آن هوش هیجان (هوش غیر شناختی، را عامل مهمی در شکوفایی توانایی های افراد برای کسب موفقیت در زندگی تلقی می کند آن را با سلامت عاطفی و در مجموع با سلامت روانی مرتبط می داند

باز آن را برای اولین بار در سال 1980 هوش بهر هیجانی را مطرح کرد و در همان سالبه تدوین پرسشنامه هوش هیجانی پرداخت به اعتقاد بار آن هوش شناختی تنها شاخص عمده برای پیش بینی موفقیت افراد نسیت، زیرا بیشاری از افراد با هوش شناختی بالایی دارند ولی آن طور که باید در زندگی موفق نیستند.

با وجود این سنجش بهر اجتماعی 1 به نحوی روز افزون در تعیین و تشخیص حدود و توانایی های ذهنی و رفتاری افراد اعم از هنجار و ناهنجار مورد استفاده قرر می‌گیرد. بدیهی است با توجه به اشاره مختصری که به کاستی های این مقیاس شده توقع پافشاری بر نتایج مرتمت مرتب بر آن از احتیاط علمی به دور است.شایان به ذکر است که با همه تلاشهایی که از سال 1995 تا کنون برای تبیین و تعریف هوش به عمل آمده، بعد عاطفی یا هیجانی آن بدان گونه که باید مورد توجه قرار نگرفته است.

از این تاریخ به بعد گزارش کسانی که از دیر باز در اندیشه تدوین ابزاری برای سنجش این حیطه ذهنی غیر شناختی بودند و می خواستند آن را با معیار مناسب دیگری محک بزنند و جلوه های آن را با عدد و رقم مجسم کنند منتشر شد و در اختیار اندیشمندان. روان شناسان قرار گرفت.

این که تلاش جدید تا چه اندازه روشنگر بخش دیگری از واقعیت های پیچیده ذهن آدمی است موضوعی است که آینده به آن پاسخ خواهد گرفت.

تعریف و پیشینه هوش هیجانی:

تعریف هوش هیجانی نیز مانند هوش غیر شناختی دشوار است این اصطلاح از زمان انتشار کتاب معروف گلمن (1995) به گونه ای گسترده به صورت بخشی از زبان روزمره درآمد و بحثهای بسیاری را بر انگیخت گلمن مصاحبه ای با جان اینل (1996) هوش هیجانی را چنین توصیف می کند: «هوش هیجانی نوع دیگری از هوش است این هوش مشتمل بر شناخت احساسات خویشتن و استفاه از آن برای اتخاذ تصمیم های مناسب در زندگی است توانایی اداره مطلوب خلق و خوی با وضعروانی، کنترل و تکانش ها است عاملی که به هنگام شکست ناشی از دست نیافتن به هدف در شخص ایجاد انگیزه و امید می کند. هم حسی یعنی آگاهی از احساسات افراد پیرامون شماست مهارت اجتماعی یعنی خوب کنار آمدن با مردم و کنترل هیجانهای خویش در رابطه با دیگری و توانایی تشویق و هداست آنان است»

گلمن در همین مصاحبه ضمن مهم شمردن هوش شناختی و هیجانی می گوید هوش بهر () در بهترن حالت خود تنها عامل 20 درصد از موفقیت های زندگی است، 80 درصد موفقیت ها به عوامل دیگر وابسته است و سرنوشت افراد در بسیاری از موارد در گروه مهارت هایی است که هوش هیجانی را تشکیل می دهد.

«هوش غیر شناختی ابعاد شخصی هیجانی اجتماعی و حیاتی هوش را که اغلب بیش از جنبه های شناختی آن در عملکرد های روزانه مؤثرند مخاطب قرار می دهد.

هوش هیجانی با توانایی درک خود و دیگران (خود شناسی و دیگر شناسی) ارتباط با مردم و سازگاری فرد با محیط پیرامون خویش و پیوند دارد. به عبارت دیگر هوش غیر شناختی پیش بین موفقیت های پیرامون خویش و پیوند دارد یه عبارت دیگر ههوش غیر شناختی پیش بین موفقیت های فرد رادر میسر می کند و سنحش و اندازه گیری آن به منزله اندازه گیری و سنجش و توانایی های شخص براس سازگاری با شرایط زندگی و ادامه حیات در جهان است. (بار – آن، 1997 ص 28)

پیشینه مطالعه هوش غیر شناختی

پیشینه هوش هیجانی را می توان در ایده های و کسلر بههنگام تبین جنبه های غیر شناختی هوش و عمومی جست و جو کرد و کسلر در صفحه 103 گزارش 1942 خود درباره هشومی نویسد «کوشیده ایم نشان دهم که علاوه بر عوامل هوشی، عوامل غیر هوشی ویژه ای نیز وجود دارد که می توان رفتار هوشمندان را مشخص کند نمی توانیم هوش عمومی را مورد سنجش قرار دهیم کتفکر اینکه آزمون ها و معیارهایی نیز برای سنجش عوامل غیر هوش در بر داشته باشد» و کلسر در صدد آن بود که جنبه های غیر شناختی و شناختی هوش عمومی را با هم بسنجد تلاش او در این زمینه را می توان در استفاده وی از کاربرد خرده آزمون های تنظیم تصاویر، درک و فهم که دو بخش عمده آزمونوی را تشکیل می دهد دریافت. در خرده آزمون درک و فهم که دو بخش عمده آزمون وی را تشکیل می دهد دریافت. در خرده آزمون درک و فهم «سازگاری اجتماعی» و در تنظیم تصاویر شناخت و تمیز «موفقیت های اجتماعی، مورد بررسی قرار می کیرد،‌پژوهش های انجام شده توسط سیپس و همکارانش (1987) نیز نشان می دهد که بین درک و فهم تصاویر و شاخص های هوش اجتماعی پرسشنامه شخصیت کالیفرنیا هم بستگی معناداری وجود دارد. (شریفی، 1375)

علاوه بر این موارد، و کلسر در کارهای خود به تلاشهای «دال»1 مبنی بر سنجش جهات غیر شناختی هوش نیز اشاره کرده است و نتیجه کوشش های دال همان گونه که پیش از این عنوان گردید، در مقیاس رشد اجتماعی وایلند منعکس است.

پژوهشگران از طریق سنجش مفاهیمی مانند مهارتهای اجتماعی توانمندیهای بین فردی را رشد روانشناختی ؤ آگاهی های هیجانی که همگی مفاهیمی مرتبط با هوش هیجانی هستند بر روی ابعاد این نوع هوش پرداخته اند و دانشوران علوم اجتماعی نیز به کشف روابط بین هوشی هیجانی سبک های مختلف مدیریت و رهبری و عملکردهای فردی و تغییرات درونی فردی. اجتماعی و انجام ارزش یابی از عملکرد های فردی و گروهی همت گماشته اند.
خرید و دانلود - 40,700 تومان

0

مقدمه

پیش از پرداختن به تعاریف و نظریه ها می باید به سوالی اساسی تر پرداخت. ″چرا امروزه بسیاری از مردم٬ از جمله متخصصان سلامت روان این اندازه به موضوع معنویت علاقه مند هستند؟″ به نظر می رسد یک دلیل آن پیر شدن نسل متعلق به انفجار جمعیت‌‌ در میانه سالهای 1946 و 1964 و سوال اساسی است که پیری در آنها بر می انگیزد. برای مثال از خود می پرسند چگونه می توان در زندگی معنایی یافت وقتی که همه چیز به مرگ ختم می شود؟ دلایل دیگری نیز وجود دارد. همراه با افزایش بی سابقه ثروت و دارایی در دو دهه 1980و1990 بسیاری از مردم از فرمول های سنتی که برای کسب شادمانی و خوشبختی بر کسب در آمدهای مالی و بلند پروازی های خود محورانه تاکید می کردند٬ سرخورده شده بودند. تعارض در این جاست که هر چقدر فرد ثروتمندتر شود٬ میزان شادمانی او یکسان باقی می ماند. میرز (2000) اشاره می کند که اگر چه درآمد آمریکایی ها همراه با تورم، نسبت به سال1957به دو برابر خود رسیده است٬ اما شادمانی همچنان ثابت باقی مانده وحتی میزان افسردگی ها نیز به مقدار قابل توجهی افزایش یافته است. در واقع همان گونه که میرز (2000) بیان می کند: "ما ابرمصرف گراها٬ دیگر از مادی گرایی بی امان حالمان بهم می خورد. ما غول های موفقیت از بلند پروازی کورکورانه و اعتیاد به کار بیزار شده ایم. ما آدم های به اصطلاح قوی احساس،ازخود بیگانگی کمی را درخود تجربه می کنیم و در میان این همه یاس و از خود بیگانگی، بسیاری تشنه تجربه ای معنوی و جامعه ای مذهبی هستند دلایل خاص دیگری نیز وجود داردکه نشان می دهد چرا معنویت به بحثی داغ و جذاب در میان متخصصان سلامت روان تبدیل شده است. یکی از آنها شناخت و محدودیت های روان درمانی و درمان دارویی در کمک به مراجعان در جهت مقابله٬ تغییر و رشد است. حتی زمانی که بهترین شیوه­های درمانی مورد استفاده قرار می گیرند بیماران ما هنوز به شدت از مشکلات خود رنج می­برند. دلیل دیگر آن است که چند فرهنگی بودن بخش اساسی از فعالیت بالینی محسوب می­شود. به نظر می رسد مذهب و معنویت بخشی اساسی از دنیای فرهنگی مراجعان است و سرانجام این که٬ متخصصان امر به شدت از نتایج تحقیقاتی که نشان دهنده ارتباط مثبت میان فعالیت های مذهبی و سلامت روان می باشند متاثر بوده اند٬ هر چند که چنین ارتباطاتی ثابت نمی کند که مذهب لزوماً موجب سلامت روان می شود. چرا معنویت به جای مذهب واژه منتخب مردم شده است؟ به نظر می رسد بسیاری از مردم از مذاهب سنتی و نهادهای مذهبی ناراضی یا مایوس شده اند. تحقیقات ثابت می کند عده ای از مردم که خود را انسان هایی معنوی اما غیر مذهبی قلمداد می کنند٬ احساسات شدیداً مذهبی دارند (اسپیلکا، 2003). آنها می­خواهند مسیری مقدس را بیابند اما نمی خواهند به توشه ای که مذهب سنتی برای آنها به ارمغان می آورد تن دهند. آنها مایلند مسیر معنوی شخصی خویش را خود خلق کنند. مسیری که غالباً از مذاهب سنتی٬ فلسفه٬ نوشته های عامه پسند در باب معنویت و بخصوص تجربیات شخصی خودشان به گونه ای التقاطی الهام می گیرد. تحقیقات بر اهمیت تجربه شخصی تأکید می کند و نشان می دهد افرادی که خود را انسان هایی "معنوی" می دانند از تجربیات عرفانی و متعالی خویش برای خلق مسیر معنوی خود استفاده بیشتری می­کنند (اسپیلکا، 2003). واژه معنویت چنان گسترده است که کوشش هایی از این دست را برای یافتن ارتباط با وجودی مقدس در خارج از چارچوب های سنتی مذهبی در بر می­گیرد. با وجود این٬ یک مشکل عمده آن است که خود این واژه معنایی بس گسترده٬ فراگیر و بنابراین مبهم دارد. اگر از عموم مردم عادی بخواهید معنویت را تعریف کنند٬ عموماً مکث کرده و شروع به تقلای فکری می کنند. چنین کاری بی دلیل نیست. تعریف این واژه واقعاً دشوار است. آنچه در پی می آید نشان دهنده بهترین تلاش محقق در جهت تعریف معنویت با بهره جستن از مفاهیم اساسی و ساده­تر می باشد.

معنویت

گرایش معنوی افراد را به سمت معرفت، عشق، معنا، آرامش، امیدواری، تعالی، پیوند، شفقت، خوبی، و یکپارچگی سوق می دهد. معنویت قابلیت فرد برای خلاقیت، رشد و تحول یک نظام ارزشی را در بر می‌گیرد و شامل مجموعه ای از پدیده ها مثل تجربیات، عقاید و اعمال است. چشم اندازهای مختلف روانی، معنوی، دینی و فراشخصی، ما را به معنویت نزدیک می‌کند. اگر چه معنویت عموما از طریق فرهنگ منتقل می‌شود، اما هم مقدم بر فرهنگ است و هم متعالی‌تر از آن» (نیکلز، 2002).

مولفه های تعالی معنوی از دیدگاه پیدمونت (2001) عبارتند از: حس پیوند، عقیده به اینکه فرد بخشی از جامعه بزرگ بشری است و در تداوم هماهنگی زندگی نقش دارد، جهان شمولی، اعتقاد به ماهیت توام با وحدت در زندگی، و تحقق دعا، احساس لذت و خشنودی فرد در نتیجه رویارویی شخصی با یک حقیقت متعالی را در بر می‌گیرد.

در دهه­های اخیر، مباحث عرفانی و معنوی و تعالیم اشراقی بیش از پیش جایگاه خود را باز یافته است و اهل نظر در حوزه­های عرفان، حکمت، هنر، ادبیات و
روان­شناسی به نقش معجزه­آسای عرفان و ارزش­های معنوی در پاسخ به نیازهای تکاملی انسان و درمان ناملایمات و بیماری­های روحی و روانی او و رسیدن به سلامت روان او تأکید فراوان دارند (کریمی، 1383).

جیمز (به نقل از پیدمونت، 2001) معتقد است، انسان با رجوع به باطن دین (معنویت) آرامش و سرور خاصی پیدا می­کند وی معتقد است باور به وجود ارزش­های بالاتر و یک قدرت برتر برای بهداشت روانی انسان ضروری است.

یونگ(به نقل از آزاد،1384) که به نهضت اول روانشناسی مربوط می­شود به شدت تحت تأثیر معنویت شرق بود و می­گفت در بخش دوم زندگی بهتر است به سراغ آموزه­های معنویت یا عرفان بودیسم برویم.

مازلو (به نقل از آزاد،1384) تلفیقی ساخته از روان­شناسی و معنویت و از آن به عنوان روان­شناسی کمال یاد کرده است. مفهوم خودشکوفایی که مازلو به آن اشاره کرده و آن را تحقق بخشیدن به خود در بالاترین سطح می­داند، چیزی است که از معنویت شرق گرفته شده است.

براندن (به نقل از جمال هاشمی، 1379، ص13) عقیده دارد، اینکه چگونه انسانی هستیم و چه شخصیتی داریم بسته به انسجام و یکپارچگی و درجه معنویت و خرد ما است.

بررسی بهرامی دشتکی، علیزاده، غباری بناب و کرمی (1385) نشان داد مداخلات معنوی موجب کاهش افسردگی و سلامت روان گردید.

بررسی بهرامی احسان و تاشک (1383) نشان داد معنویت با افزایش سلامت روانی و کاهش اختلالات روانی رابطه دارد و توانسته است بصورت مثبت سبک مقابله مذهبی و معنوی را پیش بینی کند.

هی و موریسی (1987) اعتقاد دارند ریشه­ی معنویت و تجربه­های معنوی برای سلامت انسان سودمند است.

یونگ (به نقل از وست، 2004) با تأیید واقعیت درمانی نیاز به معنویت در نوع انسان، تجربه­ی معنوی و روحی را به عنوان جنبه­های بالقوه­ی سالم و سلامت هستی انسان در نظر می­گیرد.

برای آنکه معنویت را تعریف کنیم، باید ابتدا بپرسیم: "مذهب ما چیست؟ "مذهب عبارت است از جستجوی معنا و هدف به ویژه که با وجودی مقدس یا واقعیتی غایی ارتباط پیدا کند(پارگامنت،2000). مقدس یعنی "قدرت های والاتر، نیرو های متعالی تر یا وجودهای شخصی"پارگامنت(2000) بر این باوراست که تعاریف حاضر از واژه مقدس آن چنان وسیع است که نه تنها نه شامل خداوند سنتی مذهب غربی یعنی مسیحیت می شود بلکه مفاهیم شرقی تائو، براهمان و نیروانا را نیز شامل می شود. با این حال تعدادی از سنن شرقی واژه "واقعیت غایی"را بر"مقدس"ترجیح می دهند. برای مثال ٬آیین بودایی٬ اگر خداوند را این چنین تعریف کنیم: "وجودی شخصی که جهان رابا طرحی سنجیده شده خلق کرده " مذهبی بی اعتقاد به خداست (نیکلز،2002). از سویی دیگر٬ اسمیت به تعریف دومی از خداوند به عنوان "الوهیت" اشاره می کند که در آن "ایده شخصیت" گنجانده نشده است. اوبر این باور است که در آیین بودا این تعریف دومی از خداوند به عنوان الوهیت اشاره می کند که در آن ایده شخصیت (ص114) گنجانده نشده است. او بر این باور است که در آیین بودا این تعریف دوم به اندازه کافی به مفهوم خداوندبه عنوان الوهیت نزدیک است که بتوان این اسم رامتضمن آن معنا دانست (نیکلز،2002). نیکلز برای تایید چنین نتیجه گیری اشاره ی بودا به آن متولد نشده که تغییرنمی پذیرد٬ خلق نمی شود و شکل نمی پذیرد را نقل می کند و می گوید که متون بودایی نیروانا را دائمی وهمیشگی، جاودانه و فناناپذیر توصیف می کند. بنابراین نیروانا رامی توان واقعیتی غایی تصور کرد. ویژگی دیگر تمامی مذاهب آن است که به گونه های مختلف به آموزش اخلاقیات می پردازند. یعنی آنها به اشاعه قوانین و اصولی می پردازند که رفتار درست بجا و خوب راگسترش می دهند وسر انجام آنکه مذاهب عمده نهادهایی را به وجود آورده اند (همچون فرقه های کلیسایی)که پایه ساختاری شان راشکل می دهند. اکثر ادیانی آسمانی می گویند که یکی از اهداف عمده آنها رشد معنویت پیروان آنهااست، اما آیا معنویت تنها دسترس پیروان مذاهب است؟ به نظر نمی رسد چنین باشد، لازم نیست مذهب تنها وسیله توصیف یا پیوند با آن وجود مقدس یا واقعیت غایی باشد (نیکلز،2002).

همپوشی بین معنویت و مذهب

این اعتقاد قابل بیان است که معنویت و مذهب با یکدیگر همپوشی دارند و هر دو شامل اعتقاد به وجودی مقدس می شوند، اما هر یک ویژگی های خاص خود را دارا هستند. ویژگی های خاص مذهب عبارتند از الهیات، مناسک و آیین ها، نهادها و آموزه های اخلاقی آن. ویژگی های خاص معنویت عبارتند از: فردگرایی و تأکید آن بر تجربه متعالی، یعنی اینکه شخص ممکن است عقاید و اعمال خود را با توجه به تجربیات معنوی خویش پرورش دهند (بیتز،گریفین،باون،کوئینگ و ماراکوکس،2004).

اکثر مردم معتقدند که معنویت و مذهب در جنبه هایی باهم متفاوتند و در بخش­هایی نیز اشتراکاتی دارند. نتایج یک نظر خواهی از 364 نفرکه دارای پیشینه­های مذهبی متفاوت بودند نشان داد که معنویت و مذهب در جنبه­هایی با یکدیگر اشتراک دارند: 42 درصد مردم فکر می کردند که این دو موضوع با یکدیگر همپوشی دارند، اما مفاهیم یکسان نیستند. 39 درصد نیز تصور می کردند که معنویت شامل مذهب می شود. اما مفهوم گسترده تر از آن است. می توان با گروه اول موافق بود، چون بر این اعتقادند که شخص می تواند معنویت را تجربه کند، بی آنکه به مذهب و بنیادهای آن وابسته باشد. البته در زندگی واقعی، اکثر مردم تمایز میان معنویت و مذهب را به خوبی تشخیص نمی دهند و بسیاری از مردم راهی رادنبال می کنند که ترکیبی از هر دو است. مثلاً افراد بسیاری که در بنیادهای مذهبی حاضر می شوند راه معنوی بسیار مشخص و فردی را دنبال می کنند که در آن اعتقادات و اعمال خود را تنها بر اساس سنت مذهبی خود بلکه بر اساس مذاهب دیگران نیز بر می گزینند. در واقع بسیاری از موسسات آزادی خواهانه بانی و حامی کلاس هایی می شوند که به شرکت کنندگان کمک می کنند با آموزه ها و اعمال مذاهب مختلف آشنا شوند. برعکس، افراد معنوی اما غیرمذهبی بسیاری هستندکه اعتقادات، ارزش ها و اعمال خود را به صورت التقاطی و با تکیه بر آموزه های مذهبی بنا می کنند (وولف، 1997؛ ترجمه دهقانی، 1386).

مدل مقابله ای سنجش

پارگامنت (2000)، توصیف بسیار دقیقی را از نظریه پیچیده خود ارائه می دهد. در ادامه ایده های اصلی پارگامنت که ارتباط بیشتری با فعالیت بالینی دارند، توصیف خواهد شد. محور اصلی کتاب پارگامنت آن است که همگی ما از یک چارچوب اساسی برای فهم زندگی (چه گفته و چه نا گفته) برخوردار هستیم که تعیین کننده واکنش ما در مقابل رویدادهای استرس زا می باشد. پارگامنت (2000) این چار چوب تفسیری را سیستم جهت گیری می نامد و از آن به عنوان یک شیوه کلی برای نگاه به دنیا و مقابله با مشکلات آن یاد می کند. به طور دقیقتر چنین چارچوبی در بر گیرنده «عادات، ارزش ها، روابط، باورهای کلی، و شخصیت» می باشد. به لحاظ عمده، چنین چارچوبی یک چارچوب ارجاعی و طرحی از خود و جهان برای پیش بینی و کنار آمدن با رویدادهای زندگی است. انسان از این سیستم جهت گیری به هنگام مشکلات بهره گرفته و آن را کمک یا مانعی درفرایند مقابله به حساب می­آورد. بنابراین سیستم جهت گیری یک لنز تفسیری است که از طریق آن به رویدادهای زندگی، چه منفی وچه مثبت می­نگریم. این لنز می تواند از جنس مذهبی یا غیر مذهبی باشد. این سیستم جهت گیری نه تنها به عنوان یک چارچوب تفسیری عمل می کند، بلکه بر شیوه مقابله با استرس نیز تأثیر می گذارد. این روشهای مقابله شامل افکار ملموس، احساسات، رفتارها و تعاملات می باشد که در هنگام مشکلات از آنها می­توان بهره برد. پارگامنت(2000) معتقد است که در مقابله با استرس یکی از دو مورد زیر را در ارتباط با سیستم جهت گیری خود انتخاب می کنیم: 1) سیستم جهت گیری بنیادی خود را حفظ کرده و از آن برای مقابله استفاده می کنیم. 2) به علّت اینکه آنرا در مقابله با مشکلات و یا در مواجه با عوامل استرس زا سودمند نمی یابیم تغییر می دهیم. هیچ قاعده مشخصی نمی تواند تعیین کند که از میان حفظ یا تغییر دیدگاهها کدام یک سودمند تر است.

در یک مثال بسیار بارز، پارگامنت(2000)، جوانی را توصیف می کند که اخیراً در طی یک حادثه رانندگی باعث کشته شدن اعضای خانواده اش شده و وی را دچار دردی مزمن و طاقت فرسا کرده بوده. پیش از تصادف این زن جوان پر انرژی، محبوب، خوش بین، و علاقه مند به تحصیل در دانشگاه، ازدواج و یک زندگی پر بار بوده است. اما پس از تصادف بسیاری از چیز هایی که برای آنها اهمیت زیادی قائل بود-دوستان، خانواده، شغل سر زندگی و استقلال- را از دست داد.


خرید و دانلود - 40,700 تومان
0

خلاصه ای از کار:

دیابت

بیماری قند یا به عبارت دیگر دیابت بیماری مزمنی است که در نتیجه اختلال در تولید و عملکرد انسولین در بدن به وجود میآید. دیابت یا به علت فقدان انسولین یا به علت وجود عواملی که مخالف انسولین عمل می کنند، به وجود می آید. نتیجه ی عدم کفایت عمل انسولین افزایش غلظت گلوکز خون است. اختلالات متابولیک دیگر نیز روی می دهد، نمونه بارز آن افزایش اجسام کتونی

به طور کلی دیابت به چهار گروه دیابت نوع یک، دیابت نوع دو، دیابت حاملگی و دیابت به علل متفرقه تقسیم می شود: دیابت نوع یک که 15-10درصد کل موارد دیابت را تشکیل می­دهد، تولید انسولین از پانکراس به علت از بین رفتن سلول های سازنده انسولین، متوقف می شود. به همین دلیل افراد مبتلا به این نوع دیابت باید از بدو تشخیص، انسولین مورد نیاز بدن را به صورت تزریقات روزانه تامین کنند، به این نوع دیابت، دیابت وابسته به انسولین می گویند (ویلدرموت، 2008).

..

ریسک به ارث رسیدن دیابت

یک کودک دارای مادر یا پدر دیابتیک وابسته به انسولین دارای افزایش ریسک برای مبتلا شدن به همان نوع دیابت قبل از 20 سالگی است، اما خطر آن هنوز کم و در حدود 1 درصد است.

کنترل متابولیک

آنچه که امروزه از آن به عنوان کنترل متابولیک در افراد مبتلا به دیابت نام برده می شود، مجموعه ای از آزمایش ها و بررسی های مرتبط با دیابت به طور روزانه و ماه یک بار است که با دستیابی به این مجموعه اعمال، به طور مرتب می توان از وضعیت سازگاری جسمی فرد مبتلا به دیابت با بیماری و سیر پیشرفت آن آگاه شد (دلاوری، مهدوی، نوروزی نژاد و یاراحمدی، 1383).

دیابت نوع 2 در مراحل اولیه با تغییر شیوه زندگی اعم از تغذیه سالم، فعالیت بدنی و نیز کنترل استرس قابل درمان خواهد بود. در مراحل پیشرفته تر بیماری اغلب با مصرف داروهای خوراکی قابل کنترل است­(هگلسون و همکاران، 2007).


خرید و دانلود - 20,900 تومان
0

خلاصه ای از کار:

تصویر تن

تعریف و اهمیت تصویر تن     

انتقال به دوره­ی نوجوانی با تجربیات سریع، غیرمنتظره و جدید در حوزه­های اجتماعی، شناختی، فیزیکی، هیجانی و روان­شناختی همراه است. این­ها در واقع چالش­های رشدی هستند که نوجوان با آن روبه­رو می­باشد و استرس شدیدی را به او وارد می­سازد. استرس و فشار نوجوانی باعث تشدید تجربه­ی تنش شده و نوجوان

تصویر تن منفی

تصویر تن منفی سازه­ای است که در مشکلاتی نظیر افسردگی، چاقی و طیف خوردن بیمارگونه دیده می­شود (کش و بروزینسکی، 2002، شوارتز و برونل، 2004، هر دو به نقل از رایگان و همکاران، 1385). این طیف از ترکیبات متفاوت و درجاتی از پرخوری افراطی و اشکال زیان­بخشی از کنترل وزن، نظیر رژیم­های محدودکننده و وادار کردن خود برای برگرداندن غذا را در بردارد و به­طور کلی، تصویر تن منفی، یک پیش­بینی­کننده مستقل برای خوردن بیمارگونه است (لوین و پیران، 2004).

.

تفاوت­های جنسی در تصویر تن

اریک اریکسون مطرح می­کند که ویژگی­های فیزیکی، نقش مهمی در شکل­گیری هویت دارند. با این وجود براساس نظر اریکسون معانی این اسنادها و ویژگی­ها برای دو جنس متفاوت می­باشد. هویت در زنان، مبتنی بر جذابیت است. بدین­معنی که آن­ها چطور به خوبی می­توانند یک مرد را جذب کنند. برای مردان، هویت مبتنی

...

عوامل مرتبط با تصویر تن

یک ارزیابی منفی از بدن، طیفی از نارضایتی خفیف تا بیزاری افراطی دارد. تصویر تن منفی می­تواند در رشد عزت­نفس سالم، ایجاد و حفظ روابط جنسی مثبت و رفتارهای سالم خوردن، تداخل ایجاد می­کند (کش، 2002). افرادی که از بدن خود ناراضی هستند، ممکن است از موقعیت­هایی که باعث آگاهی بیش­تر آن­ها از ظاهر خودشان می­شود، مانند فعالیت­های جنسی یا پوشیدن لباس­های خاص پرهیز کنند. آن­ها همچنین زمان و توجه زیادی به استفاده از ورزش، رژیم، آرایش و تمیز کردن، صرف بدن خود می­کنند (روزن، 2002، به نقل از وود- بارکالو، 2006).

تغییر فکر درباره­ی بدن

افراد زیادی معتقدند که تنها راه برای این­که احساس بهتری راجع به بدنشان داشته باشند، تغییر شکل و وزنشان است. کاهش وزن می­تواند راهی مهم برای ایجاد احساس بهتر راجع به خودتان باشد. با این وجود آن تنها راه نیست. شما می­توانید این احساس بهتر را با تغییر فکر و خودگویی­هایتان ایجاد نمایید. گسترش حس خودتان به عنوان یک شخص بدون تأکید زیاد بر شکل و وزن (یعنی آن­که خودتان را به عنوان یک فرد بدون تأکید زیاد بر شکل و وزن بپذیرید) می­تواند به شما کمک کند که حس بهتری نسبت به ظاهرتان داشته باشید (میشلو همکاران، 2008).

پذیرش نقش جسمی و فیزیکی خود

ویژگی­های جسمانی و جنسی، آشکارترین و ملموس­ترین واقعیتی هستند که نوجوان به عیان می­بیند و تجربه می­کند. او

ارتباط تصویر تن و اختلال پرخوری

افراد با اختلال پرخوری اغلب از وزن و شکل بدنشان ناراضی هستند. افکار منفی درباره­ی وزن، شکل و ظاهر در شروع و نگه­داری مشکلات پرخوری نقش دارند. فردی که از بدن خود ناراضی است، اغلب برای رسیدن به وضع دلخواه رژیم­های سختی می­گیرد. به جهت آن­که بدن او از وضع طبیعی­اش خارج شده، برای رسیدن به تعادل و جبران وزن از دست رفته دست به پرخوری می­زند، که این مسئله به نوبه­ی خود منجر به بروز احساسات منفی درباره­ی ظاهر شده و پرخوری را تشدید می­کند (میشل و همکاران، 2008).



خرید و دانلود - 20,900 تومان
0

خلاصه ای از کار:

- اهمیت تناسب جرم با مجازات

مجازات متناسب با جرم، مجازاتی است که به تصریح درجات عدم تأیید اجتماعی رفتار مجرمانه پرداخته و مقدار قبح‌ عمل را به زعم جامعه معلوم سازد. سزادهی‌ در طول تاریخ با قرائات مختلفی بیان شده است؛توجیهاتی مثل جبران دین، الغای جرم، تهذیب‌ مجرم، اصلاح امتیاز ناعادلانه، ارضاء احساسات و انتقال پیام سرزنش. اگر مجازات را عاملی برای جبران و ادای دین مجرم به جامعه بدانیم از آنجا که جرم شدیدیتر بدهی سنگین‌تری ایجاد می‌کند پس جبران آن نیز باید به همان نسبت سنگین‌تر باشد؛چنانچه‌ مجازات کردن مجرم را باعث الغاء و محو جرم بدانیم، بدیهی است مقدار آسیبی که برای الغای جرم‌ وارد می‌شود باید متناسب با مقدار آسیبی باشد که از جرم حاصل آمده تا بتواند آن را محو کند؛ همچنین در راستای توجیه مجازات مبتنی بر تهذیب معنوی مجرم، می‌توان گفت اگر مجازات راهی‌ برای فلاح و رستگاری مجرم است مقدار مجازاتی که برای تطهیر معنوی و روحانی مجرم لازم‌ است باید متناسب با اثر سوئی باشد که جرم بر روحیه مجرم بر جای گذاشته است؛در صورتی که‌ با مبنای فایده‌گرایانه، مجازات متناسب، مجازاتی است که بتواند مجرم را از ارتکاب جرم باز دارد، او را ناتوان سازد یا اصلاح. کند. از آنجا که این مقدار مجازات مکن است از حد استحقاق مجرم تجاوز کند به بی‌عدالتی در مجازات دامن‌ خواهد زد ضمن اینکه مجازات شدیدتر از حد استحقاق عواقبی را نظیر افزایش گذشت ضابطان و قضات، بی‌تأثیری،  تغییر شکل جرم، ارتکاب جرائم دیگر برای فرار از آن و در برخی موارد ارزش یافتن جرم به همراه خواهد داشت‌ (آزمایش، 1352).

-جایگاه اصل در مقررات

لزوم متناسب بودن جرم و مجازات را می‌توان هم در سطح قوانین ملی و هم در سطح مقررات‌ بین‌المللی بررسی کرد:

برای جایگاه تناسب در مقررات ملی قوانین کشورهای مختلف به دو صورت با این موضوع برخورد نموده‌اند؛در برخی قوانین به‌ صراحت بر متناسب بودن جرم و مجازات تأید شده است و در برخی دیگر از طریق تأکید بر اعمال‌ مجازات‌های انسانی و متعارف، تناسب جرم و مجازات پیش‌بینی گردیده است. برای قوانین از نوع اول می‌توان به قانون عدالت کیفری 1991 انگلستان اشاره کرد. در این‌ قانون اصل تناسب معیار راهنما برای تشخیص شدت مجازات است‌.

به‌ گونه‌ای که در مواد 2(2)(الف)، 6(2)(ب)و 81(2)(الف)در خصوص مجازات‌های مختلف به‌ متناسب بودن با شدت جرم تأکید شده است. در قانون تعیین مجازات1991 استرالیا نیز یکی از اهداف مجازات تحمیل مجازات عادلانه عنوان شده است ماده 5(1)(الف)و اینکه در مجازات‌ مجرم دادگاه باید شدت جرم، ماده 5(2)(ج)، و مسئولیت مجرم ماده 5(2)(د)را در نظر بگیرد.

- اصل قانونی بودن جرایم و مجازاتها

حقوق جزاء از اصولی پیروی می کند که هر کدام از این اصول هدف ایجاد نظم اجتماعی و حمایت از حقوق فردی و اجتماعی را تعقیب می نماید از مهمترین این اصول، اصل قانونی بودن جرائم و مجازاتها بوده که حاصل اصل قانونی بودن حقوق جزاست این اصل که در حقوق بین الملل (بند 2 ماده 11 اعلامیه جهانی حقوق بشر) و نیز شرع مقدس و تعالیم اسلام (قاعده قبح عقاب بلا بیان) به رسمیت شناخته شده در حقوق ایران طی اصول، 22،23،25،32،36،37،159،166و 169 قانون اسلامی و مواد 2و11 قانون مجازات اسلامی مبنای قانونی خود را یافته است.در تعارض اصل قانونی بودن جرائم و مجازاتها با اصل 167قانون اساسی ونیز ماده 214 قانون آئین دادرسی کیفری نظرات مختلفی از جانب حقوقدانان مطرح شده که هر کدام سعی در حل تعارض و ارائه راهکار نموده اند.

به موجب اصل 36 قانون اساسی (حکم به مجازات و اجرای آن باید تنها از طریق دادگاه صالح و بموجب قانون باشد) این اصل که با قید کلمه تنها تاکید مطلق بر اصل قانونی بودن جرائم و مجازاتها دارد. واژه جرم در علوم مختلف دارای معانی متفاوت است مثلا " در علوم دینی که با تعابیری مانند ذنب، اثم، معصیه و...نامگذاری شده و به معنای تخلف از اوامر و نواهی شارع است با مفهوم جرم در علوم جامعه شناسی و روانشناسی متفاوت است.همین مفهوم در علم حقوق تعریفی دیگر دارد0 مواد 2 و 11 قانون مجازات اسلامی هم که به تعریف جرم پرداخته و آنرا فعل یا ترک فعلی دانسته که در قانون برای آن مجازات تعیین شده و عنوان می دارد: مجازات و اقدامات تامینی و تربیتی بموجب قانونی است که قبل از وقوع جرم مقرر شده باشد و هیچ فعل یا ترک فعلی را بموجب قانون موخر جرم و قابل مجازات ندانسته و قانون لاحق را صرفا" در موارد تخفیف یا عدم مجازات حاکم می داند، نیز صحه بر اصل موصوف می گذارد. قاعده مشهود فقهی قبح عقاب بلا بیان نیز مشتمل بر همین معناست که مفهوم آن زشتی و قباحت مجازات است در صورتی که قبلا"از طرف مولی مورد تذکر قرار نگرفته باشد که مولی از این صفت مبراست (صانعی، 1380).

..

- نتایج و آثار اصل قانونی بودن جرائم و مجازاتها

این اصل مترقی که پذیرش و عمل به آن حافظ حقوق مردم در قبال دستگاه حاکم و تامین کننده آسایش فکری و اجتماعی و اقتصادی مردم است آثاری درپی دارد که عبارتند از:

الف) عطف به ماسبق نشدن مقررات جزایی:

در صورتی که اصل قانونی بودن جرائم و مجازاتها ملاک عمل قرار گیرد قهرا" قوانین مستوجب کیفر به ماسبق معطوف نمی گردد. هر چند حقوق ما تا حد زیادی متاثر از شرع و فقه است لیکن فقهی صرف نبوده و در حقوق مدون قاعدتا" قوانین جهت آینده وضع می شود (ماده 4 قانون مدنی) و در موارد جزایی نمی توان عملی که در گذشته صورت گرفته و برای آن مجازاتی معین نشده با قانون جدید حاکی از جرم انگاری آن عمل مورد عقوبت و کیفر قرارداد لذا ماده 11 قانون مجازات اسلامی در این مورد تعیین تکلیف نموده،، استثنایی که در این ماده قید شده و منطبق با اصول مترقی حقوق می باشد مواردی است که شامل تخفیف یا عدم مجازات باشد یعنی قانون جزایی اخیر التصویب در صورتی به گذشته قابل سرایت است که یا از لحاظ مجازات ضعیف تر از قانون حاکم در زمان وقوع جرم باشد یا مبتنی بر عدم مجازات عمل ارتکابی است که در این صورت قانون به گذشته یا ما سبق شمول و عطف دارد.این امر با فطرت و طبیعت انسان هم سازگار است (کرجی، 1358).

-اصل تساوی مجازات‌ها

اصل تساوی مجازات‎ها بدین معناست که در مورد مجرمینی که در شرایط مشابه مرتکب جرم مشابه شده‌اند، باید مجازات مشابه و متساوی تعیین شود. اختلاف طبقه اجتماعی و امتیازات شخصی، نژادی، مقام علمی، شغل و ثروت نمی‌تواند موجب اختلاف و تفاوت مجازات شود. قانون کلی و عمومی بوده و شخص یا فرد معینی را نمی‌شناسد. اصل تساوی در مجازات‎ها، تبلور اصل مساوات در برابر قانون؛ در حوزه قوانین کیفری است. همه افراد در مقابل قانون با همدیگر مساوی هستند و اجرای کیفر بدون توجه به موقعیت افراد باید انجام شود. (نوربها، 1380).

-جایگاه اصل تساوی در نظامهای حقوقی بین المللی

به اعتقاد ژان پرادل در میان اندیشمندان حقوق کیفری، بکاریا پس از منتسکیو، در فصل 27 رساله جرایم و مجازات‎ها بر این اصل تاکید کرده و می‌گوید:«مجازات‎ها باید برای نخستین و آخرین نفر از شهروندان یکسان باشد.» او بر خلاف برخی مکاتب کلاسیک که از کیفر نابرابر برای نجیب زاده و رعیت سخن می‎گفتند، معتقد بود: «اندازه کیفر تابع احساسات بزهکار نیست. بلکه تابع خسارات عمومی است، به طوری که هر چقدر عامل آن دارای امتیازات بیشتری باشد، میزان آن نیز قابل توجه‎تر خواهد بود. اصل برابری مجازات‎ها تنها یک امر اعتباری است. زیرا در عمل هر فرد از آن برداشت خاص خود را دارد.»

- اصل فردی بودن مجازاتها

طبق این اصل مجازات فقط باید بر مجرم اعمال گردد، نه بر اعضای خانواده و خویشان او، آثار مجازات نیز باید به مجرم محدود شود و نباید به اشخاص ثالث سرایت کند. (محسنی؛ 1376). شخصی بودن مجازات بدین معناست که تنها کسی که به صورت مستقیم یا با همکاری وی جرمی ارتکاب یافته است باید مجازات شود و خانواده، اقوام و دوستان وی نباید به خاطر جرمی که انجام داده است، مجازات شوند. «این خصیصه در واقع عکس العملی است که نسبت به سنت سده قدیم و حکومت استبداد کبیر فرانسه ابراز شده است، عدل و انصاف اقتضاء می کند که مجازات منحصراً دامنگیر شخص مجرم شود و به نزدیکان و اقرباء او سرایت نکند از بین حقوقدانانی که صاحب فرضیه علمی بودند ژوزف دومستر مخالف شخصی بودن مجازاتها بوده ولی در حقوق عمومی سده معاصر، اصل شخصی بودن مجازاتها رسماً اعلام گردید.»(علی آبادی،1367، ص134) لازم به یادآوری است که «اگر چه اصل شخصی بودن مجازاتها صرف اعمال کیفر در مورد بزهکاران را مورد توجه قرار می دهد، اما نباید نادیده انگاشت که به هر تقدیر مجازات مجرم نمی تواند نسبت به خانواده او بی اثر باشد.» (نوربها، 1380)

- جایگاه اصل فردی کردن مجازاتها در حقوق قضایی ایران

در حقوق کیفری ایران همراه با حقوق عرفی ابزارهای متفاوتی، برای تطبیق هرچه بیشتر مجازات با شخصیت  مجرم بکار می رود. ابزارهای فوق را می توان در سه مرحله پیش از قضاوت، حین قضاوت و پس از قضاوت مورد تحلیل قرار داد.

- فردی سازی پیش از مرحله قضاوت:

برخی از اقدامات در این مرحله در واقع معد فردی سازی برای مراحل بعدی است و برخی فی نفسه نوعی فردی سازی محسوب می شوند.

- چگونگی ایجاد تناسب بین جرم و مجازات

از دیرباز تا کنون دو مساله همیشه مورد توجه انسانها بوده است. یکی آنکه فلسفه ی مجازات چیست و چرا باید مجازات کرد و دیگر آنکه در صورت ضرورت مجازات، چگونه و به چه مقدار باید مجازات نمود.  در پاسخ به سوال دوم که همان موضوع توزیع مجازات می باشد، نظریات و آرای متعددی ارائه گردیده است و در این راستا مکاتب مختلف راهکارهای مختلفی ارائه نموده اند. یکی از این نظریات که گذر زمان و تضارب آراء، آن را به عنوان یک اصل و قاعده ی انکارناپذیر در آورده است، اصل تناسب جرم و مجازات می باشد که نتیجه روح عدالت طلبی بشر می باشد. به موجب این اصل میزان مجازات می بایست تابعی از میزان شدت جرم ارتکابی باشد. جرم شدید، مجازات شدید و جرم خفیف، مجازاتی خفیف می طلبد. این عادلانه نخواهد بود تا فردی که جرم او نتایج زیان آور فراوانی در نقض نظم اجتماعی و ارزشهای مورد قبول جامعه داشته است. برابر یا کمتر از کسی مجازات شود که جرمش نتایج ضعیف تری داشته و از شدت کمتری برخوردار است. این بی عدالتی نمی تواند زمینه ساز نظامی عادلانه باشد. این اصل در ادیان مختلف آسمانی و به خصوص در دین مبین اسلام نیز مورد توجه قرار گرفته است.

.

- تطبیق مجازات با جرم

پس از گذشتن از مراحل اوّل و دوّم ایجاد تناسب، نوبت به آخرین مرحله یعنی تطابق دادن‌ مجازات‌ها با جرائم می‌رسد. این تطابق هم به لحاظ مقایسه‌ای است و هم غیر مقایسه‌ای.

1- تناسب مقایسه‌ای: اگر مراتب جرائم و مراتب مجازات‌ها را به دو نردبان تشبیه کنیم، در این مرحله باید پله‌های این دو نردبان را با یکدیگر مرتبط سازیم یعنی باید شدیدترین طبقهء مجازات‌ها را برای شدیدترین طبقهء جرائم در نظر گرفت و برای طبقات پایین‌تر نیز به همین ترتیب‌ عمل نمود. ناگفته نماند که تشبیه درجه‌بندی به نردبان به معنای آن نیست که فاصلهء هر جرم یا مجازات با جرم یا مجازات طبقهء قبلی یا بعدی خود یکسان و شبیه پله‌های نردبان باشد. منطق به ما می‌گوید که طیف وسیع جرائم و مجازات‌ها را نمی‌توان مثل دندانه‌های شانه به طور مرتّب و یکسان‌ کنار هم چید. تطبیق این‌گونه جرائم با مجازات‌ها را اصطلاحا تناسب مقایسه‌ای‌1جرم و مجازات‌ گویند. منظور از تناسب مقایسه‌ای، متناسب بودن مجازاتی برای جرمی با در نظر گرفتن مجازات‌ سایر جرائم است. تناسب مقایسه‌ای در واقع همان تناسب درونی مجازات‌ها با جرائم است به عنوان‌ مثال اگر برای سرقت 5 سال حبس تعیین شد، مجازات قتل عمدی باید بیشتر از این باشد.

- جایگاه اصل تناسب جرم و مجازات در مکاتب مختلف حقوقی

فلسفه مجازات ریشه اصلی، در تحولات مربوط به انعطاف پذیری یا عدم انعطاف قوانین کیفری می‌باشد. به عنوان مثال اگر معتقد باشیم که کیفر دارای نقش بازدارندگی است، قوانین کیفری برای ایفای نقش به سمت شدت می‌گراید ولی اگر معتقد باشیم کارایی مجازات بیشتر با ترسی که ایجاد می‌کند اندازه‌گیری می‌شود نه با شدت در اجرای آن، در این صورت قوانین کیفری باید به گونه‌ای انعطاف پذیر تنظیم گردند. هم چنین اگر کیفر را به عنوان یک ابزار اصلی و نخستین مورد توجه قرار ندهیم، حاصل این خواهد بود که نظام کیفری از سیاست مجازات گریزی استفاده خواهد کرد و نه مجازات گرایی و نتیجه منطقی چنین سیاستی اجتناب از وضع مجازات‌های پی در پی در قوانین کیفری است.

- دیدگاه‌های مکاتب معاصر در خصوص تناسب جرم و مجازات

- مکتب اصالت تحصل: آموزه این مکتب بر پایه استقرار و تجربه استوار است. هدف این مکتب، مطالعه تحققی بزه به مثابه فعلی انسانی با مشاهده انسان مرتکب و محیط رفتار او می‌باشد. نتیجه‌ای که پیروان این مکتب از تجربه‌های خود درباره انسان بزه‌کار به دست آورند، سرانجام به نفی هر گروه تصور پیشین درباره انسان که مکتب حقوق کیفری کلاسیک او را برخوردار از اندیشه و احساس و مختار و اخلاقا مسئول اعمال خود می‌دید انجامید. به نظر طرفداران این مکتب، بزهکاری پیش از آنکه به طور خاص پدیده‌ای انسانی باشد، در طبیعت نیز به همان اندازه که در میان انسان‌ها گسترده است به چشم می‌خورد درباره مسئولیت کیفری، این مکتب عقیده دارد که انسان شخصیتی جسمانی و روانی است که طبیعت او از عناصر وراثتی تن و روان سرشته شده است و در محیط رشد و تغییر می‌یابد. بنابراین امکان ندارد هیچ اراده و نیروی روانی بیرون از عنصر اندامی تصور کرد، در حالیکه این نیرو خود پیامد و کارکرد همان اندام بیش نیست و ممکن نیست نباشد. بنابراین باید هر گونه سیاست کیفری که بر پایه مسئولیت اخلاقی بزهکار و عنصر تقصی استوار است ترک کرد و از این پس مسئولیت اجتماعی انسان را تنها به دلیل آنکه در جامعه زندگی می‌کند جایگزین آن نمود. درباره هدف از اجرای کیفرهای اعتقاد بر این است که رنج و آزار هدف واقعی که منظور نظر است همراه می‌باشد، یعنی خود افرادی که همانند پذیر نیستند. به طور کلی در بحث پیرامون حق کیفر، مکتب تحصیلی با مکتب اصلی که حق کیفر جامعه را توجیه می‌کند پذیرفته است، مسئولیت اخلاقی بزهکار است. در حالیکه اصالت تحصیل مسئولیت اخلاقی را مردود می‌داند. این مکتب برای اجرای کیفرها سه نوع فایده در نظر گرفته است.

...

- عدالت استحقاقی و دادرسی منصفانه در مدل عدالت محور

مدل عدالت محور برای نخستین بار در آمریکا و به عنوان انتقادی به مدل بازپروری شخصی شده مکتب تحققی ظهور کرد. کمیته خدمات دوستان آمریکایی5 در سال 1971 گزارشی را تحت عنوان «تنازع برای عدالت»6 چاپ کرد. این گزارش اولین اظهار نظر مکتوب در مورد مدل عدالت بود. نویسندگان در این گزارش ادعا کردند که مدل بازپروری از نظر تئوری اشتباه، از نظر اجرایی تبعیض آمیز و با بسیاری از مفاهیم عدالت ناسازگار است. اشتباه بودن تئوری این مکتب از آنجا ناشی می‌شد که مدل بازپروری شخصی شده معتقد بود که جرم ناشی از یک عامل درونی است و حال آنکه واقعیت این بود که علل ساختاری جرم ناشی از نظام اجتماعی بود. از نظر اجرایی تبعیض آمیز بود زیرا اختیارات فراوانی که مکتب تحققی در اختیار کارشناسان می‌گذاشت در عمل موجب می‌شد که بزهکاران از بسیاری از حقوق اجتماعی خود محروم شوند. و در آخر اینکه مدل اصلاح و درمان با اصول عدالت منطبق نبود زیرا فقدان دادرسی عادلانه و تناسب مجازات با جرم در این مدل ناقض حقوق شهروندی و برخورد متناسب با جرم بود. (کاواندینو و دیگنان، 1993). افزون بر این، چنین به نظر می‌رسد که عقیده مکتب تحققی مبنی بر غیر عقلانی و غیر مسوول بودن بزهکاران ناقض کرامت انسان بود. (گارلند و داف، 1994).


خرید و دانلود - 20,900 تومان
0

خلاصه ای از کار:
سبک های مدیریتی
سیر اندیشه‌های مدیریتی  
مکتب کلاسیک
این تئوری‌ها از سال 1880 تا 1920 شروع شدند و به 3 دسته کلی تقسیم می‌شوند:
- مکتب مدیریت علمی فردریک تیلور
- مکتب مدیریت اداری (اصول‌گرایان) هنری فایول
- نظریه بروکراسی آرمانی ماکس وبر
...
در سال 1920 تا 1950، در حالی که غرب رکود اقتصادی را تجربه می‌کرد، برخی از دانشمندان علوم اجتماعی به رهبری التون مایو مطالعاتی را درباره چگونگی واکنش کارکنان به میزان تولید در صورت تغییر شرایط کاری، طراحی شغل و محرک‌های مدیری آغاز کردند. بخش اعظم این مطالعات در یکی از واحدهای شرکت وسترن الکتریک در شهر هاثورن صورت گرفت که بعدها به مطالعات هاثورن مشهور شد (علیان، 1389). نئوکلاسیک‌ها بر جنبه‌های انسانی مدیریت تأکید می‌کردند. طرفداران این روش معتقد بودند که مدیریت باید توجه خود را بر افراد متمرکز کند؛ به بیان دیگر متغیرهای اجتماعی را مؤثرتر از متغیرهای فیزیکی می‌دانستند (علیان، 1389).  عمده فعالیت‌هایی که در این دوره انجام شد به دو دسته زیر تقسیم می‌شود:
مکتب سیستم های اجتماعی
نگرش سیستمی، که تقریباً از دهه 1950 در مدیریت مرسوم شد. طرفداران این نظریه معتقدند نگرش سیستمی بهترین طریق برای وحدت بخشیدن به مفاهیم و نظریه‌های مدیریت و دستیابی به نظریه‌ای جامع است (فیضی، 1383).
مکتب اقتضایی
مکتب اقتضایی (رهیافت اقتضایی) (1960 تاکنون) این مکتب با عناوین دیگری چون موقعیت گرایی، محیط گرایی و شرایط گرایی آمده است. این مکتب که بیشتر طرز فکری درباره سازمان، مدیریت و پدیده هاست به این موضوع اشاره دارد که در شرایط گوناگون و بسته به اقتضائات زمانی، مکانی و موقعیتی است که می‌توان درباره یک موضوع اظهار نظر کرد. به عبارتی در حالیکه اندیشمندان مکاتب کلاسیک و نئوکلاسیک به اصول جهانشمول و همیشگی باور داشتند
مکتب نوگرایی
در مطالعات مدیریت امروز بسیاری از نظریه‌ها از ترکیب تئوری‌های کلاسیک‌ها و نئوکلاسیک‌ها شکل گرفته است. پیروان جدید جنبش مدیریت علمی بر تصمیم‌گیری‌های علمی، به کارگیری رایانه و ابزارهای تصمیم‌گیری تأکید دارند. گروه نظریه‌پردازان امروزی روابط انسانی، از بهبود و بازسازی سازمان صحبت می‌کنند و جای اصول‌گرایان را کسانی گرفته‌اند که معتقدند قبل از آنکه بتوان به اصولی پایبند شد لازم است مدیران زیادی را به طور عملی مورد مطالعه قرار داد (الوانی، 1382).
.
تفاوت مدیریت و رهبری
در مورد مفهوم رهبری، تفاوت آرا و نظریه ها بسیار است. گروهی رهبری را بخشی از وظایف مدیر محسوب می کنند. در حالی که گروهی دیگر دامنه مفهوم «رهبری» را وسیعتر از «مدیریت» می دانند. رهبری یعنی نفوذ در دیگران برای نیل به هدف، حال اگر این نفوذ برای نیل به اهداف سازمانی باشد، آن را مدیریت می نامند. زیرا برای مدیر، اهداف سازمانی اولویت دارد، در حالی که رهبر ممکن است هدف های متنوع و متعددی داشته باشد (هرسی و بلانچارد، 1985).
..
رهبری
در رشته علمی رفتار سازمانی واژه «رهبری» از جمله واژگانی است که درباره تعریف آن توافق  نظر چندان زیادی وجود ندارد. به گفته یک کارشناس:«تعریف هایی که از رهبری شده است، از نظر تعداد، معادل یا برابر تعداد کسانی است که درصد ارائه تعریفی از آن برآمده اند» (رابینز، ترجمه اعرابی و پارسائیان، 1381).
...
ویژگی های مدیران با سبک رهبری وظیفه مدار
سبک مدیریتی وظیفه مدار که در آن بیشترین توجه مدیر به انجام کارها برای رسیدن به هدف سازمان می باشد. این مدیران در جهت تأمین هدف های مورد نظر، نقش هایی را که باید خود و زیر دستانش ایفا کنند، به نحو احسن تعیین و ارائه کند و شامل تعیین رفتارهایی است که در جهت سازماندهی کارها، تعیین روابط سازمانی و هدف ها صورت می گیرد. رهبر در کار شالوده ریزی سازمان، ابتکار عمل بسیار زیادی به خرج می دهد و می توان این اقدام او را در قالب «تعیین اعضای گروه برای انجام کارهای ویژه» بیان کرد. او انتظار دارد که کارکنان، استاندارد مشخصی را رعایت کنند و اصرار دارد که کارها درست طبق جدول های زمان بندی شده صورت گیرد؛ و به ویژه به مساله «ضرب الاجل» توجه زیادی می کند  (رابینز، ترجمه پارساییان و اعرابی، 1378).
...
ویژگی های مدیران با سبک رهبری رابطه مدار
سبک مدیریتی که در آن بیشترین توجه مدیر به نیازهای اجتماعی- روانی افراد و کارکنان سازمان است. رهبری که در سازمان رعایت حال یا مراعات دیگران را می کند، می کوشد بین خود و زیر دستان، اعتماد و احترام متقابل به وجود آورد؛ به نظرها، عقاید و احساسات آنان اهمیت دهد و به آنها احترام گذارد. او همیشه می کوشد تا اسباب رفاه زیر دستان را فراهم آورد و رضایتشان تأمین نماید. رهبری که چنین رفتاری دارد. در حل مسائل به کارکنان و زیر دستانش کمک می کند، رفتارش دوستانه و صمیمی است و در رفتار خود مساوات را رعایت می نماید (رابینز، ترجمه پارساییان و اعرابی،1378).


خرید و دانلود - 20,900 تومان
0

خلاصه ای از کار:
اختلالات یاد‌گیری
اختلال یاد‌گیری، اختلال عصب زیست شناختی است که از یک مشکل جد‌ی د‌ر خواند‌ن، حساب کرد‌ن و یا کلمه‌بند‌ی در نوشتن به وجود‌ می‌آید‌ که انتظار نمی‌رود‌ به یک فرد‌ عاد‌ی نسبت د‌اد‌ه شود‌ اگر د‌رست ارزیابی نشود‌ تأثیر بالقوه‌ای روی عملکرد‌ ناسازگارانه‌ی فرد‌ د‌ارد‌ و د‌ر حوزه‌های چند‌گانه‌ی زند‌گی ضعف ایجاد‌ می‌نماید‌ وقتی فرد‌ی مظنون به اختلال یاد‌گیری می‌شود‌، یک ارزشیابی عصب روان‌شناختی برای توانایی‌های فرد ضروری است تا منبع مشکل را تعیین کند‌ که می‌تواند‌ به عنوان پایه‌ای برای فنون جبرانی و اختیارات د‌رمانی باشد‌ (سعیدی و همکاران، 1387)

ریشه‌ها ی اختلال یاد‌گیری
انواع زیاد‌ی از عملکرد‌های غیرعاد‌ی مغز وجود‌ د‌ارند‌ که می‌توانند‌ منجر به یک اختلال یاد‌گیری شوند‌ که تاکنون تغییرات و علل آن شناسایی و طبقه‌بند‌ی نشد‌ه‌اند‌ به طور مثال نارساخوانی از اختلالات یاد‌گیری‌ای است که روی خواند‌ن و هجی کرد‌ن تأثیر می‌گذارد‌ تحقیقات نشان د‌اد‌ه است که عملکرد‌ غیر عاد‌ی مغز د‌ر پرد‌ازش زبانی شنید‌اری(مثل پرد‌ازش صد‌اشناسی نام‌گذاری سریع اتوماتیک)د‌ر تعد‌اد‌ زیاد‌ی از افراد‌ مبتلا به نارسا خوانی د‌ید‌ه شد‌ه است (حسین نژاد و همکاران،)

ﻣﺸﮑﻼت و اﺧﺘﻼﻻت رﻳﺎﺿﯽ
ﺗﻌﺪاد زﻳﺎدﯼ از داﻧﺶ ﺁﻣﻮزان ﻣﻘﺎﻃﻊ اﺑﺘﺪاﻳﯽ، راهنمایی و دﺑﻴﺮﺳﺘﺎن، در ﻳﺎدﮔﻴﺮﯼ دروس رﻳﺎﺿﯽ دﭼﺎر ﻣﺸﮑﻞ هستند و ﺑﺎ اﻳﻦ ﮐﻪ ﺑﻪ اﻧﺪازﻩ داﻧﺶ ﺁﻣﻮزان هﻤﺴﺎن ﺧﻮد ﺗﻼش ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ، ﭘﻴﺸﺮﻓﺖ ﻣﻮرد اﻧﺘﻈﺎر را ﻧﺪارﻧﺪ ﻣﻌﻤﻮﻻ ﺁﻣﻮزﮔﺎران ﺑﺮاﯼ ﭘﻴﺸﺮﻓﺖ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺁﻧﺎن اﻳﻦ ﮔﻮﻧﻪ ﻓﻌﺎﻟﻴﺖ ها را اﻧﺠﺎم ﻣﯽ دهﻨﺪ که شامل موارد زیر است:
ﭘﻨﺪ و اﻧﺪرز ﺑﻪ داﻧﺶ ﺁﻣﻮزان ﺑﺮاﯼ ﻓﻌﺎﻟﻴﺖ درﺳﯽ ﺑﻴﺸﺘﺮ

عوامل اختلالات یادگیری ریاضی
ادراکی حرکتی
ادراک، محرکات شنوایی، بینایی و لامسه را سازماندهی، دارای ساختار تعبیر و تفسیر می کند کودکانی که ناتوانی ادراکی دارند معمولاً برای تعبیر و تفسیر و پیداکردن معنی محرکهای محیطشان دچار مشکل می شوند اگرچه بعضی از کودکانیکه ناتوانیهای ادراکی دارند به خاطر کندی پیشرفت تحصیلی مراجعه داده می شوند معلمین و متخصصین باید تلاش کنند عوامل دخیل شکست تحصیلی را کشف کنند این علل می تواند شامل اختلالات توجه، افتراق بینایی، ناتوانیهای شنوایی، ادراکی و یا ناتوانیهای بیناییادراکی و یا حافظه بینایی باشد بسیاری از کودکان مشکلاتی دارند که به خاطر ترکیب دو یا چند مورد از این علل به وجود آمده است با ارزیابی این عوامل ممکن است معلم یک عامل اصلی دخیل را پیدا کند که مانع و محدود کننده توانایی کودک برای موفقیت تحصیلی است (بنی عقیل و همکاران،)

رابطه هوش و یادگیری
هوش توانایی ذهنی است و قابلیت‌های متنوعی همچون استدلال، برنامه‌ریزی، حل مسئله، تفکر انتزاعی، استفاده از زبان، و یادگیری را در بر می‌گیرد غالبا ًمعیارهای معینی نظیرِ توانایی حلِ مساله، استدلال، قدرتِ حافظه و مانند آن را تعیین کننده ی هوش در هر فرهنگی می دانند.


خرید و دانلود - 20,900 تومان
0

خلاصه ای از کار:
برای اینکه یک اندیشه به واقعیت بپیوندد باید برنامه ای وجود داشته باشد و هنگامی که یک برنامه توسعه می‌یابد باید با افرادی که درگیر اجرای آن هستند ارتباط برقرار شود. در این زمینه ارتباطات وسیله به دست آوردن حاصل کار از دیگران به شمار می‌رود و به عنوان فرآیند انتقال و دریافت اطلاعات تعریف می‌‌شود.
ارتباطات نقطه آغاز کلیه وظایف مدیریتی است. بدون ارتباطات، برنامه ریزی، سازماندهی و کنترل مقدور نیست زیرا درک اطلاعات وانتقال آنها ممکن نیست.
ارتباط عبارت است از کلیه فعالیت های گفتاری، نوشتاری و حرکتی که برای انتقال معنی و مفهوم از فردی به فرد دیگر یا اثر گذاری و نفوذ بر دیگران به کار می رود. (فرهنگ،17:1372)
ارتباط فرآیندی است که از طریق آن مفاهیم را با استفاده از علائم و سمبل های کلامی و غیر کلامی در یک زمینه مشخص ایجاد، حفظ و اداره می کنند(کچینگز1، 2004: 8).
ارکان اصلی فرایند ارتباطات:
کاتر12 ارتباطات را به صورت زیر تعریف کرده است: یک فرستنده پیام، پیامی را از طریق وسیله یا ابزاری به گیرنده پیام می فرستد که او به آن پاسخ می‌دهد.
به مفهوم ساده فرایند ارتباط در شکل ذیل نشان داده شده است(رابینز13، 2003: 284):
..
ارتباطات سازمانی:
ارتباط سازمانی عبارت است از انتقال اطلاعات، مفاهیم و معانی بین افراد سازمان (الوانی،168:1384). ارتباط سازمانی فرآیندی است که می توان بوسیله آن سیستمی را برای گرفتن اطلاعات و تبادل معانی با افراد و سازمانهای فراوان داخل و خارج سازمان بر قرار کرد. (رضاییان،472:1384)
.
- ویژگی‌های ارتباطات سازمانی:
ارتباط سازمانی به‌عنوان یکی از حوزه‌های تخصصی ارتباطات کلامی یا گفتاری22، از مباحث مهم مدیریت به‌شمار می‌رود. این‌گونه از ارتباط شکلی از ارتباط میان‌فردی است؛ که در آن ارتباط به‌طور مستقیم بین دو یا چند نفر از افراد، در مجاورت فیزیکی هم، واقع می‌شود و به‌دلیل وجود ویژگی‌های خاص خود، تشکیل‌دهنده‌ی حوزه متمایز و شاخص در مطالعه‌ی ارتباطات شده است.
- تفاوت ارتباط سازمانی با انواع دیگر ارتباط:
1. ارتباط سازمانی وظیفه‌مدار است؛ سازمان‌ها، مجموعه‌های هدف‌مدار هستند؛ که فعالیت‌های آن‌ها در جهت تحقق اهداف فردی و سازمانی، هماهنگ شده‌اند.
انگیزه و فایده‌ی ارتباط سازمانی:
همه‌ی انواع سازمان‌ها ممکن است به‌عنوان مجموعه‌ای از تشکل‌های هدف‌دار در نظر گرفته شوند؛ که افراد در آن‌ها به‌دلایل متعددی با یکدیگر ارتباط دارند، اما انگیزه‌ی اصلی مشارکت، این است که اهداف سازمانی و شخصی به‌واسطه عملکرد جداگانه افراد به‌آسانی قابل حصول نیستند؛ اما می‌توان به‌وسیله عملکرد گروهی به آنها جامه‌ی عمل پوشاند؛ بنابراین ارتباط در سازمان‌ها می‌تواند عامل دست‌یابی به اهداف سازمانی به‌شمار رود
- انواع ارتباطات در سازمان دارای ساختار رسمی:
در یک سازمان دارای ساختار رسمی، فرایند ارتباطات را می‌توان این‌گونه تقسیم‌بندی کرد:
1. ارتباطات رسمی؛ برخی از کانال‌های ارتباطی، مجاری ارتباطی هستند؛ که به‌طور رسمی به‌وسیله مدیران و دیگر افراد ذی‌نفع طراحی و اجرا می‌شوند. چنین کانال‌هایی برای ایجاد جریان‌های اطلاعاتی به‌سمت پائین، افقی و بالا طراحی شده‌اند. وجود این کانال‌ها برای مرتب کردن و هماهنگی فعالیت‌های افراد در پست‌های مختلف آن ساختار ضروری است.
.
- فرایندهای ارتباطات سازمانی:
1. فرایندهای جامعه‌پذیری؛ در هر سازمانی فرایندهای ادراکی و رفتاری گوناگونی صورت می‌گیرد؛ که از طریق آن‌ها افراد به‌سازمان می‌پیوندند و با آن یکی شده و در آن می‌مانند. یکی از این فرایندها جامعه‌پذیری است که سازمان‌ها سعی می‌کنند؛ از طریق فرایندهای رسمی و غیررسمی جامعه پذیری بر انطباق افراد تأثیر بگذارند و فرد را جزئی از سازمان کرده و ارزشها و هنجارهای سازمان خود را به وی منتقل نمایند.
.
- سبک‌‌های ارتباطی در سازمان:
1. سبک کنترلی؛ در این سبک، که سبکی یک‌طرفه به‌شمار می‌رود، فردی که عامل ارتباطی است و ارتباط برقرار می‌کند، به اقدامات و تفکرات خاص افراد دیگر، در رابطه با خودش، جهت خاصی می‌دهد و آن‌ها را محدود می‌کند. در این سبک، ارتباط‌گر هدایت‌گر است و هدفش هدایت دیگران است.
- روابط بین سازمانی:
سازمان‌ها برای بقاء در محیط، اغلب روابط مداومی را با سایر سازمان‌ها برقرار می‌کنند.
"الیور 24"، شش اقتضای مهم مؤثر بر شکل‌گیری روابط بین سازمانی را این‌گونه بیان کرده است:
1. الزام: "الیور" اشاره دارد، که یک سازمان به‌منظور برآورده کردن الزامات قانونی یا تنظیم‌کننده‌ی خود، روابط یا تبادلاتی را با دیگر سازمان‌ها برقرار می‌کند؛
جهت ارتباطات سازمانی:
در داخل سازمانها ارتباط در چهار جهت جداگانه جریان دارد:
 ارتباط روبه پایین:
ارتباطی که از یک سطح سازمان به سطح پایین تر آن جریان دارد، ارتباط رو به پایین نامیده می شود. زمانی که یک مدیر با کارمند خود ارتباط بر قرار می کند، اولین نوع ارتباط که به ذهن می رسد، ارتباط رو به پایین است. رهبران و مدیران از این نوع ارتباط برای تعیین اهداف، انتقال سیاستها و رویه ها به کارکنان، خاطر نشان کردن مشکلاتی که به توجه ویژه ای نیاز دارند و باز خورد عملکرد کارکنان، استفاده می کنند(رابینز26، 2003: 284).
- کانالهای ارتباطی رسمی و غیر رسمی :  
ارتباط سازمانی اثر بخش در بر گیرنده کانالهای ارتباط رسمی است. کانالهای ارتباطی رسمی در یک سازمان، ساختار رسمی سازمان را نشان می دهد و به صورت نزدیکی با سلسله مراتب سازمانی ارتباط دارد. بسیاری از سازمانهای بزرگ کانالهای ارتباطی بوروکراتیک یاسنتی بسیاررسمی رابه کارمی گیرند؛این سازمانهاکارکنان راملزم می کنندتابرای برقراری ارتباط سازمانی ازاین کانالهااستفاده کنند(کچینگز27، 2004: 10). 
.
- ضرورت برقراری ارتباط در مدیریت:
هنری مینتز برگ عامل ارتباطات را به عنوان یکی از مهم ترین عوامل در ایفای نقش مدیران بیان می‌کند. با استقرار کانال ارتباطی صحیح بین مدیر و کارکنان پنج هدف زیر تحقق می‌یابد:
موانع ارتباطی:
مانع ارتباطی عبارت است از هر نوع عامل یا علتی که در راه ارسال یا درک پیام اختلال ایجاد کند. موانع ارتباطی را می توان به دو گروه موانع خارجی و موانع داخلی تقسیم کرد. موانع خارجی به عوامل فیزیکی

خلاصه ای از کار:

برای اینکه یک اندیشه به واقعیت بپیوندد باید برنامه ای وجود داشته باشد و هنگامی که یک برنامه توسعه می‌یابد باید با افرادی که درگیر اجرای آن هستند ارتباط برقرار شود. در این زمینه ارتباطات وسیله به دست آوردن حاصل کار از دیگران به شمار می‌رود و به عنوان فرآیند انتقال و دریافت اطلاعات تعریف می‌‌شود.

ارتباطات نقطه آغاز کلیه وظایف مدیریتی است. بدون ارتباطات، برنامه ریزی، سازماندهی و کنترل مقدور نیست زیرا درک اطلاعات وانتقال آنها ممکن نیست.

ارتباط عبارت است از کلیه فعالیت های گفتاری، نوشتاری و حرکتی که برای انتقال معنی و مفهوم از فردی به فرد دیگر یا اثر گذاری و نفوذ بر دیگران به کار می رود. (فرهنگ،17:1372)

ارتباط فرآیندی است که از طریق آن مفاهیم را با استفاده از علائم و سمبل های کلامی و غیر کلامی در یک زمینه مشخص ایجاد، حفظ و اداره می کنند(کچینگز1، 2004: 8).

ارکان اصلی فرایند ارتباطات:

کاتر12 ارتباطات را به صورت زیر تعریف کرده است: یک فرستنده پیام، پیامی را از طریق وسیله یا ابزاری به گیرنده پیام می فرستد که او به آن پاسخ می‌دهد.

به مفهوم ساده فرایند ارتباط در شکل ذیل نشان داده شده است(رابینز13، 2003: 284):

..

ارتباطات سازمانی:

ارتباط سازمانی عبارت است از انتقال اطلاعات، مفاهیم و معانی بین افراد سازمان (الوانی،168:1384). ارتباط سازمانی فرآیندی است که می توان بوسیله آن سیستمی را برای گرفتن اطلاعات و تبادل معانی با افراد و سازمانهای فراوان داخل و خارج سازمان بر قرار کرد. (رضاییان،472:1384)

.

- ویژگی‌های ارتباطات سازمانی:

ارتباط سازمانی به‌عنوان یکی از حوزه‌های تخصصی ارتباطات کلامی یا گفتاری22، از مباحث مهم مدیریت به‌شمار می‌رود. این‌گونه از ارتباط شکلی از ارتباط میان‌فردی است؛ که در آن ارتباط به‌طور مستقیم بین دو یا چند نفر از افراد، در مجاورت فیزیکی هم، واقع می‌شود و به‌دلیل وجود ویژگی‌های خاص خود، تشکیل‌دهنده‌ی حوزه متمایز و شاخص در مطالعه‌ی ارتباطات شده است.

- تفاوت ارتباط سازمانی با انواع دیگر ارتباط:

1. ارتباط سازمانی وظیفه‌مدار است؛ سازمان‌ها، مجموعه‌های هدف‌مدار هستند؛ که فعالیت‌های آن‌ها در جهت تحقق اهداف فردی و سازمانی، هماهنگ شده‌اند.

انگیزه و فایده‌ی ارتباط سازمانی:

همه‌ی انواع سازمان‌ها ممکن است به‌عنوان مجموعه‌ای از تشکل‌های هدف‌دار در نظر گرفته شوند؛ که افراد در آن‌ها به‌دلایل متعددی با یکدیگر ارتباط دارند، اما انگیزه‌ی اصلی مشارکت، این است که اهداف سازمانی و شخصی به‌واسطه عملکرد جداگانه افراد به‌آسانی قابل حصول نیستند؛ اما می‌توان به‌وسیله عملکرد گروهی به آنها جامه‌ی عمل پوشاند؛ بنابراین ارتباط در سازمان‌ها می‌تواند عامل دست‌یابی به اهداف سازمانی به‌شمار رود

- انواع ارتباطات در سازمان دارای ساختار رسمی:

در یک سازمان دارای ساختار رسمی، فرایند ارتباطات را می‌توان این‌گونه تقسیم‌بندی کرد:

1. ارتباطات رسمی؛ برخی از کانال‌های ارتباطی، مجاری ارتباطی هستند؛ که به‌طور رسمی به‌وسیله مدیران و دیگر افراد ذی‌نفع طراحی و اجرا می‌شوند. چنین کانال‌هایی برای ایجاد جریان‌های اطلاعاتی به‌سمت پائین، افقی و بالا طراحی شده‌اند. وجود این کانال‌ها برای مرتب کردن و هماهنگی فعالیت‌های افراد در پست‌های مختلف آن ساختار ضروری است.

.

- فرایندهای ارتباطات سازمانی:

1. فرایندهای جامعه‌پذیری؛ در هر سازمانی فرایندهای ادراکی و رفتاری گوناگونی صورت می‌گیرد؛ که از طریق آن‌ها افراد به‌سازمان می‌پیوندند و با آن یکی شده و در آن می‌مانند. یکی از این فرایندها جامعه‌پذیری است که سازمان‌ها سعی می‌کنند؛ از طریق فرایندهای رسمی و غیررسمی جامعه پذیری بر انطباق افراد تأثیر بگذارند و فرد را جزئی از سازمان کرده و ارزشها و هنجارهای سازمان خود را به وی منتقل نمایند.

.

- سبک‌‌های ارتباطی در سازمان:

1. سبک کنترلی؛ در این سبک، که سبکی یک‌طرفه به‌شمار می‌رود، فردی که عامل ارتباطی است و ارتباط برقرار می‌کند، به اقدامات و تفکرات خاص افراد دیگر، در رابطه با خودش، جهت خاصی می‌دهد و آن‌ها را محدود می‌کند. در این سبک، ارتباط‌گر هدایت‌گر است و هدفش هدایت دیگران است.

- روابط بین سازمانی:

سازمان‌ها برای بقاء در محیط، اغلب روابط مداومی را با سایر سازمان‌ها برقرار می‌کنند.

"الیور 24"، شش اقتضای مهم مؤثر بر شکل‌گیری روابط بین سازمانی را این‌گونه بیان کرده است:

1. الزام: "الیور" اشاره دارد، که یک سازمان به‌منظور برآورده کردن الزامات قانونی یا تنظیم‌کننده‌ی خود، روابط یا تبادلاتی را با دیگر سازمان‌ها برقرار می‌کند؛

جهت ارتباطات سازمانی:

در داخل سازمانها ارتباط در چهار جهت جداگانه جریان دارد:

 ارتباط روبه پایین:

ارتباطی که از یک سطح سازمان به سطح پایین تر آن جریان دارد، ارتباط رو به پایین نامیده می شود. زمانی که یک مدیر با کارمند خود ارتباط بر قرار می کند، اولین نوع ارتباط که به ذهن می رسد، ارتباط رو به پایین است. رهبران و مدیران از این نوع ارتباط برای تعیین اهداف، انتقال سیاستها و رویه ها به کارکنان، خاطر نشان کردن مشکلاتی که به توجه ویژه ای نیاز دارند و باز خورد عملکرد کارکنان، استفاده می کنند(رابینز26، 2003: 284). 

- کانالهای ارتباطی رسمی و غیر رسمی  :   

ارتباط سازمانی اثر بخش در بر گیرنده کانالهای ارتباط رسمی است. کانالهای ارتباطی رسمی در یک سازمان، ساختار رسمی سازمان را نشان می دهد و به صورت نزدیکی با سلسله مراتب سازمانی ارتباط دارد. بسیاری از سازمانهای بزرگ کانالهای ارتباطی بوروکراتیک یاسنتی بسیاررسمی رابه کارمی گیرند؛این سازمانهاکارکنان راملزم می کنندتابرای برقراری ارتباط سازمانی ازاین کانالهااستفاده کنند(کچینگز27، 2004: 10).  

.

- ضرورت برقراری ارتباط در مدیریت:

هنری مینتز برگ عامل ارتباطات را به عنوان یکی از مهم ترین عوامل در ایفای نقش مدیران بیان می‌کند. با استقرار کانال ارتباطی صحیح بین مدیر و کارکنان پنج هدف زیر تحقق می‌یابد:

موانع ارتباطی:

مانع ارتباطی عبارت است از هر نوع عامل یا علتی که در راه ارسال یا درک پیام اختلال ایجاد کند. موانع ارتباطی را می توان به دو گروه موانع خارجی و موانع داخلی تقسیم کرد. موانع خارجی به عوامل فیزیکی


خرید و دانلود - 20,900 تومان